جواب:
توضيح سؤال:
با وجود تمام نصوص و عبارات صريحي كه در متون تاريخي ذكر گرديده و همچون روز روشن است كه قاتل امام حسين عليه السّلام چه كسي است؛ اما با اين وجود همچنان برخي افراد در سايت ها و كتاب هاي خود در صدد عوام فريبي و سم پاشي بر آمده و اين جمله از امام حسين عليه السلام در كتاب ارشاد شيخ مفيد رحمه الله عليه را خطاب به شيعيان آن حضرت دانسته و به اين وسيله آنها را قاتلان واقعي آن حضرت معرفي نموده اند. از اين رو لازم است توضيحاتي پيرامون اين موضوع ذكر گردد.
گرچه به خوبي پاسخ اين پرسش مشخص و واضح است؛ اما از باب اهميت ويژه اين بحث كه اخيراً از سوي بسياري از هواداران بني اميه و وهابيت مطرح گرديده و به آن دامن زده مي شود در بخشي جدا گانه مورد بررسي قرار مي گيرد.
هواداران بني اميه، چه در آن زمان و چه در قرن بعد از آن و حتي عصر حاضر، كوشيده اند حركت آن حضرت را نوعي شورش، آشوب، فتنه انگيزي، ايجاد تفرقه در امت و تمرد از خلافت معرفي كنند و در كشتن او، حق را به جانب يزيد بدهند كه يك شورش گر بر ضد خلافت مركزي را كشته است. در اين مورد، به احاديثي هم استناد مي كنند كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به كشتن كسي كه يك پارچگي امت را به هم زده فرمان داده است و مي گويند: «ان يزيد قتل الحسين بسيف جده» (حسين با شمشير جدش كشته شد)
و يا با استناد به برخي كتاب هاي علماي شيعه و برداشت هاي ناقص و غير صحيح خود مردم كوفه را شيعه امير المؤمنين و امام حسين عليهما السّلام معرفي كرده و قاتلان آن حضرت را همين گروه مي دانند.
به عنوان نمونه به مواردي از اين شبهه افكني ها توجه كنيد: نفرين امام حسين عليه السّلام خطاب به چه كساني است؟
احمد الكاتب و بعضي ديگر از هم مسلكان او مي گويند: امام حسين عليه السّلام در نفرين به شيعيان خود اين گونه گفته است:
اللهم إن مَتَّعْتَهم إلي حين فَفَرِّقْهم فِرَقاً، واجعلهم طرائق قِدَداً، ولا تُرْضِ الوُلاةَ عنهم أبداً، فإنهم دَعَوْنا لِينصرونا، ثم عَدَوا علينا فقتلونا.
پروردگارا! اين گروه را تا مدت معيني از دنيا برخوردار ساز و آنان را در فرقه ها و دسته جات متعدد قرار بده و هيچ گاه واليان را از آنان خرسند مساز! زيرا اينان ما را دعوت كردند تا ياري كنند اما بر خلاف انتظار با ما دشمني كردند و ما را كشتند.
الإرشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 110. دولت ايران به خاطر كشتن [امام] حسين [عليه السلام ] عذرخواهي كند:
گروهي كه از آنها سخن به ميان آمد در راستاي سياست «فرار به جلو» در دشمني و كينه ديرينه خود با خاندان عصمت و طهارت با طرح بعضي از اد عا ها سعي در تبرئه خويش از برخي اتهامات دارند. به عنوان مثال به گزارشي كه در ذيل مي آيد دقت نماييد:
«تعدادي از اهالي مصر كه خود را به واسطه رسيدن نسبشان به ائمه شيعه، «اشراف» مي خوانند، در نامه اي يه يك روزنامه مصري خواستار عذرخواهي شيعيان و دولت ايران به خاطر قتل امام حسين عليه السلام شدند!
به گزارش «خيمه» اين افراد همچنين درخواست كرده اند اموال «خمس» و همچنين «فيئ» به ايشان پرداخت شود. آقايان «اشراف» خود را در جايگاه صاحبان دم نشانده و در نامه خود يادآور شده اند كه به عنوان «اشراف» (معادل سيد) مسئوليت قتل امام حسين عليه السلام را به عهده شيعيان مي دانند.
مسئول اين گروه در نامه خود آورده است: «دلايل قطعي ثابت شده است كه اجداد شيعيان فعلي كه در عراق و ايران پراكنده اند همان كساني هستند كه در جنگ، [امام] حسين [عليه السلام] را كشتند، روايات شيعه هم به اين جنايت شيعيان تصريح مي كند!»
هم چنين اين شخص با ذكر رواياتي از عالمان شيعه و به نقل از ائمه در مذمت كوفيان، اين مذمت ها را خطاب به شيعيان فرض كرده است.
البته نويسنده اين مطلب خيلي زود و در همين نامه هويت و انگيزه خود را لو داده و از همه نوادگان امام حسين عليه السلام دعوت كرده است تا با اتحاد، انتقام خود را از شيعيان يهودي بگيرند.
به رغم اين كه اهل سنت وجوب خمس را تنها در غنائم جنگي صحيح مي دانند، اين افراد از شيعيان قم و نجف و ديگر مناطق خواسته اند تا اموالي را كه تاكنون از راه خمس و ديگر اموال كه از نظر شرعي متعلق به ائمه ست، به آنها برگردانند.»
فردا ـ 5 آبان 1387 ساعت 14:03
http://kheimehnews.com/vdcd.k0s2yt0sfa26y.html كشته شدن امام حسين عليه السلام با شمشير ...
و يا ابن العربي (قاضي ابوبكر محمد بن عبد اللَّه ابن العربي المالكي) متوفاي 543 هـ. ق. صاحب كتاب «العواصم من القواصم» (توجه شود كه با ابن عربي عارف معروف كه در متون فارسي ما بدون الف و لام مي آيد اشتباه نشود. و گر چه شخصيت و تفكرات وي در جاي خود قابل نقد و مناقشه است اما او نسبت به اهل بيت عليهم السلام ارادت داشته است.) وي كه در طرفداري از بني اميه و بغض و دشمني نسبت به اهل بيت شهره بوده است، براي آن كه دامن يزيد را از خون امام حسين عليه السلام تطهير كند، گفته است:
«انّ يزيد قتل الحسين بسيف جده»
يزيد [امام] حسين [عليه السلام ] را با شمشير جدش به قتل رساند.
المناوي، محمد بن عبد اللَّه، فيض القدير شرح الجامع الصغير، تحقيق احمد عبد السلام، ج: 1 ص: 265، دارالكتب العلمية، چاپ اول 1415ق، بيروت. همچنين ر. ك. خلاصة عبقات الانوار، مير سيد حامد حسين النقوي، تلخيص الميلاني، ج: 4 ص 237 و 238، مؤسسة البعثة قم 1406.
پس همان طور كه گفتيم: اشخاصي هم چون ابن حجر هيثمي و محمد كرد علي و تقي الدين ابن الصلاح و غزالي، و ابن العربي و ابن تيميه و غيره كه از بزرگان و سردمداران همينان بوده اند با عبارات ديگري اين شبهات را طرح نموده اند.
مراجعه شود به: الفتاوي الحديثية، ص193. و نيز مراجعه شود به: رساله ابن تيمية: سؤال در رابطه با يزيد بن معاويه ص 14 و 15 و 17، و كتاب العواصم من القواصم از ابن العربي ص 232 و233 و إحياء علوم الدين از غزالي، ج 3، ص 125 و الاتحاف بحب الأشراف، ص67 و 68 و الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 221 و خطط الشام، ج 1، ص 145 و قيد الشريد، ص 57 و 59. مخالفت با يزيد ... !!!
محمد الخضري اين گونه مي گويد:
الحسين أخطأ خطأ عظيماً في خروجه هذا الذي جر علي الأمة وبال الفرقة، وزعزع ألفتها إلي يومنا هذا...
[امام] حسين [عليه السلام ] در خروجش بر عليه حكومت كه موجب گرفتاري و تفرقه امت پيامبر شد و تا امروز اين ألفت و دوستي از بين آنها رخت بربسته است مرتكب خطا شد...
محاضرات في تاريخ الأمم الإسلامية، ج 2، ص 129.
محمد أبو اليسر عابدين، مفتي شام اين گونه گفته است:
بيعة يزيد شرعية، ومن خرج عليه كان باغياً.
بيعت با يزيد از وجاهت شرعي برخوردار بوده و هر كس بر عليه او خروج نمايد سركشي و طغيان نموده است.
اغاليط المؤرخين، ص 120.
مفتي اعظم عربستان عبدالعزيز آل الشيخ در جايي ديگر مي گويد:
خلافة يزيد شرعية و خروج الحسين باطل.
بيعت با يزيد مشروع بوده و خروج عليه او باطل است.
http://www.youtube.com/watch?v=AhWUEHMrGdk&feature=related يزيد مجتهد و امام !!!
ابو الخير شافعي قزويني، يزيد را در كارش اين گونه توصيف مي كند: «إماماً مجتهداً» (يزيد امام و مجتهد بوده است) تراجم رجال القرنين السادس والسابع، ص 6.
بلكه بعضي ادعا كرده اند كه يزيد از صحابه، و از خلفاء راشدين مهديين و يا از أنبياء بوده است.
ر. ك. منهاج السنة، ابن تيمية، ج 4، ص 549 به بعد. پاسخ:
در پاسخ به اين گروه از افراد اين گونه مي گوييم: الف: عدم مشروعيت خلافت يزيد به شهادت جمع كثيري از صحابه
زماني كه امام حسين عليه السلام كه برترين و بزرگ ترين صحابه رسول خدا صلي الله
عليه و آله و ديگر صحابه حاضر در عهد يزيد كه أهل حل و عقد امت بودند أمارت يزيد را بالاتفاق ردّ نموده و او را شخصي فاسق، فاجر شراب خوار و... دانستند، (عبارات تاريخي آن در ابتداي اين تحقيق ذكر گرديد) از اين رو ديگر جايي براي توجيه حاكميت و خلافت نامشروع يزيد باقي نمي ماند تا امام حسين عليه السّلام به عنوان شورش گر و خروج كننده بر عليه او خوانده شود.
با اين تفصيل اصل مشروعيت خلافت يزيد زير سؤال رفته و بطلان گفتار افرادي كه امام حسين عليه السلام را خروج كننده بر عليه يزيد دانسته اند آشكار مي شود. ب ـ صدور فرمان از سوي يزيد براي كشتن امام حسين عليه السلام
در تبيين قاتل بودن يزيد نسبت به امام حسين عليه السّلام لازم نيست كه او خود به صورت مستقيم و مباشر قاتل آن حضرت بوده باشد؛ بلكه زماني كه تمام حكام و فرماندهان زير دست او در انجام دستورات و فرامين حكومتي تابع محض او به حساب آيند و شكست و پيروزي آنها به يزيد نسبت داده شود ديگر هيچ جايي براي توجيه بي گناهي يزيد در اين اقدام وجود ندارد. به تعبير ديگر: يزيد بن معاوية قاتل امام حسين عليه السلام است اما با شمشير ابن زياد، و شمر و عمر بن سعد.
در اين زمينه مي توان به اين دسته از روايات تاريخ اشاره نمود:
ذهبي مي نويسد:
خرج الحسين إلي الكوفة، فكتب يزيد إلي واليه بالعراق عبيد الله بن زياد: إن حسينا صائر إلي الكوفة، وقد ابتلي به زمانك من بين الأزمان، وبلدك من بين البلدان، وأنت من بين العمال، وعندها تعتق أو تعود عبدا. فقتله ابن زياد وبعث برأسه إليه.
حسين به سوي كوفه، عزيمت نمود. از اين رو يزيد به والي و حاكم عراق عبيد الله بن زياد نوشت: حسين به سوي كوفه عازم است، و او از ميان شهر ها سرزمين تو را انتخاب كرده كه هم زمان با ايام و دوران حكومت توست، او تو از ميان عمال و گارگزاران براي اين كار برگزيده شده اي پس لازم يا خود را آزاد سازي يا به بردگي و غلامي درآيي و از اين رو بود كه ابن زياد حسين را كشت و سر او را براي يزيد فرستاد.
و نيز سيوطي مي نويسد:
فكتب يزيد إلي واليه بالعراق، عبيد الله بن زياد بقتاله.
يزيد به عبيد الله بن زياد والي و فرماندار خود در عراق، دستور قتال و جنگيدن با حسين را صادر كرد.
تاريخ الخلفاء، ص 193، چاپ دار الفكر سال 1394 هـ. بيروت.
ابن زياد به مسافر بن شريح يشكري مي گويد:
أما قتلي الحسين، فإنه أشار علي يزيد بقتله أو قتلي، فاخترت قتله.
اين كه من حسين را به قتل رساندم به اين خاطر بود كه به مرا بين كشته شدن خودم و كشتن حسين مخير نموده بود و من بين اين دو كشتن حسين را انتخاب كردم.
الكامل في التاريخ، ج 3، ص 324.
ابن زياد در نامه اي به امام حسين عليه السلام مي نويسد:
قد بلغني نزولك كربلاء، وقد كتب إلي أمير المؤمنين يزيد: أن لا أتوسد الوثير، ولا أشبع من الخمير، أو ألحقك باللطيف الخبير، أو تنزل علي حكمي، وحكم يزيد، والسلام.
به من خبر رسيده است كه تو در سرزمين كربلاء فرود آمده اي، و يزيد به من نوشته است: كه بر بستر نرم نيارامم و از شكم سير نكنم تا اين كه يا تو را به ديار ديگر نزد خداي لطيف خبير فرستم ويا اين كه تحت فرمان خود و حكومت يزيد در آورم، والسلام.
بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 44، ص 383 ـ مقتل العوالم، ص 243 ـ الفتوح، ابن أعثم، ج 3 و ج 5، ص 85.
يعقوبي مي گويد: يزيد در نامه اي به ابن زياد نوشت:
قد بلغني: أن أهل الكوفة قد كتبوا إلي الحسين في القدوم عليهم، وأنه قد خرج من مكة متوجهاً نحوهم، وقد بلي به بلدك من بين البلدان، وأيامك من بين الأيام، فإن قتلته، وإلا رجعت إلي نسبك وأبيك عبيد، فاحذر أن يفوت.
به من خبر رسيده است كه اهل كوفه به حسين نامه نوشته اند تا به سوي آنها حركت كند، و او از مكه به سوي آنها راه افتاده است، و او از ميان شهر ها سرزمين تو را انتخاب كرده كه هم زمان با ايام و دوران حكومت توست، اگر او را به قتل رساندي كه هيچ و الا بايد هم چون پدرت به بردگي و غلامي درآيي پس بترس از آن كه فرصت از دست برود.
تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 242، چاپ صادر. كتاب الفتوح.
در جاي ديگر اين گونه آمده است:
إن يزيد قد أنفذ عمرو بن سعيد بن العاص في عسكر علي الحاج، وولاه أمر الموسم، وأوصاه بالفتك بالإمام الحسين عليه السلام، أينما وجد.
يزيد، عمر
|