جواب:
1- رجعت به معني عودت، بازگشت است. در اينجا به معني بازگشت به سوي دنيا ميباشد و در اصطلاح معني رجعت از نظر علما و دانشمندان شيعه چنين است كه ميگويند، پيش از قيام قيامت در ادامه حكومت حضرت مهدي (ع) به ترتيب، دوران رجعت هر يك از ائمه هدا (ع) فرا رسد و جمعي از نيكان بسيار نيك از هر دوران و همچنين بدكاران بسيار بد از هر زمان به دنيا بازگردند. نيكان براي ديدن دولت كريمه اهلبيت و رسيدن به آرزوي حكومت عدل و داد و بدكاران از براي عقوبت و عذاب دنيا كه سزاي اعمال خود را در اين دنيا نديدهاند2- مسأله رجعت امري حتمي است و به وقوع خواهد پيوست و در اين باره اسناد و مدارك قرآني و بيان مفسران كه آيات بسياري را درباره رجعت در مقام تأويل بيان كردهاند و همچنين احاديث بسياري قريب به دويست روايت به طور تواتر در اين مورد موجود است به چند مورد از آيات روايات مربوط به رجعت اشاره ميشود. الف) يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ روزي كه مبعوث گردانيم از هر امتي فوجي از آنها كه تكذيب ميكنند به آيات ما پس ايشان بازداشته خواهند شد،(1). در بعضي از تفاسير مثل تفسير علي بن ابراهيم آمده است. مظور از آيات در آيه شريفه اميرالمؤمنين و ائمه (ع) است،(2).
ب) قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اِثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اِثْنَتَيْنِ. در آن حال كافران گويند پروردگارا تو دو بار ما را بميراندي و دو بار زنده كردي.،(3). اين آيه درباره اهل كفر در رستاخيز است و بيان قول ايشان ميباشد. علي بن ابراهيم از امام صادق و امام باقر (ع) روايت كرده است كه فرمودند، اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفهاي است كه پس از مردن، زنده ميشوند و بازگشت ميكنند آنگاه ميميرند و در قيامت زنده ميشوند،(4) و آيات 243 از سوره بقره و آيه 39 از سوره يونس و... به همين موضوع (رجعت) دلالت دارد.
و اما احاديث: الف) امام صادق (ع) ميفرمايد: ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة لايرجع الا من محض الايمان محضاً او محض الشرك محضاً رجعت همگاني نيست بلكه خاص است و فقط كساني به دنيا باز ميگردند كه مؤمن خالص يا مشرك محض باشند،(5).ب) در رجعت اولين كسي كه زمين بر او شكافته ميشود، امام حسين (ع) ميباشد. امام صادق (ع) ميفرمايد: اول من تنشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي (ع) نخستين كسي كه قبر به روي او شكافته ميشود و به دنيا برميگردد حسين بن علي (ع) است. و همچنين درآمده است كه امام باقر (ع) به بكيربن اعين فرمود: رسول خدا و علي رجعت خواهند كرد،(6).
ج) از حضرت رضا (ع) نقل شده است: مأمون به امام رضا عرض كرد: اي ابالحسن نظر شما درباره رجعت چيست. حضرت فرمود: حقيقت دارد. در ميان امتهاي پيشين نيز وجود داشته است و قرآن از آن سخن به ميان آورده و رسول خدا (ص) فرموده است هر چه در امتهاي گذشته بوده در ميان ن امت نيز عيناً و مو به مو پيش خواهد آمد،(7).
3- و اين كه در روايت وارد شده است كه از عمر دنيا فقط يك روز باقي مانده باشد خداي تعالي آن روز را طولاني ميكند تا حضرت حجت (عج) ظهور كند: اولاً، اين روز از روزهاي دنيا است، چون كه ظهور آن حضرت و دولت كريمه اهلبيت (ع) قبل از قيام قيامت است.ثانياً، منظور معصوم (ع) از اين سخن اين است كه ظهور حتمي و قطعي است و در مقام تأكيد به امر ظهور اين مطلب را فرموده است، بدين معنا كه امام ظهور خواهند كرد و جاي انكاري نيست، اگر از عمر دنيا يك روز مانده باشد. بنابراين مقصود روايت اين است كه ظهور امام (عج) در روز آخر دنيا اتفاق ميافتد، بلكه صرفاً در مقام بيان حتميت ظهور آقا ميباشد والا بنا بر روايات رجعت و روايات پيرامون وقايع بعد از ظهور امام زمان (عج) بيشك دوران ظهور و بعد از آن طولاني خواهد بودخلاصه سخن: 1- رجعت از مسلمات مذهب شيعه ميباشد و پيرامون آن دلايل متعددي وجود دارد. 2- رجعت يعني، بعضي از انسانهايي كه قبل از ظهور امام (عج) از دنيا رفتهاند به زندگي دنيوي باز ميگردند، يكي از گروههايي كه رجعت ميكنند، ائمه (ع) ميباشند.
براي مطالعه بيشتر ر. ك: 1- رجعت از نظر شيعه، نجمالدين طبسي 2- رجعت، محمد باقر بهبودي
براي آگاهي بيشتر ر. ك: 1- رجعت از نظر شيعه نجم الدين طبسي 2- رجعت محمد خادمي شيرازي 3- رجعت علامه محمد باقر مجلسي.
اصل رجعت ائمه اطهار (ع) از مسلمات است اما آيا همه آن بزرگواران ميآيند يا منحصر است به حضرت امير و سيدالشهدا (ع) اختلافي است.
براي آگاهي بيشتر ر. ك: 1- رجعت از نظر شيعه، نجم الدين طبسي 2- رجعت، خادمي شيرازي 3- رجعت، علامه مجلسي 4- شيعه و رجعت، سيد محمد ميرشاه ولد
منابع و مآخذ:
(1) (نمل، آيه 83)
(2) (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 69، نقل از تفسير علي بن ابراهيم)
(3) (غافر، آيه 11)
(4) (تفسير لاهيجي، ج 3، ص 900)
(5) (ميزانالحكمه، ج 4، ص 1984، ح 6941)
(6) (ميزانالحكمه، ج 4، ص 1982، ح 6932 و 6933- سفينةالبحار، ج 3، ص 315)
(7) (ميزانالحكمه، ج 4، ح 6927، ص 1980)
|