بازگشت

گروه: اطلاعات عمومي
 
 
مرکز پاسخگو:مؤسسه پيوند با امام
موضوع اصلي:قيام امام حسين (ع)
موضوع فرعي:شرايطي كه باعث قيام امام شد
سؤال:شرايطي كه باعث شد امام تصميم به قيام گيرد چيست؟ مگر اوضاع عصر امام چگونه بود كه ايشان تصميم به قيام گرفتند؟


جواب:

اكثر بزرگان با توجه به كلمات آن حضرت كه در اين باره نقل شده، علت قيام را امر به معروف و نهي از منكر و اقامه نماز و ساير واجبات شرع مقدّس، و از جمله احياي دين برشمرده اند. لكن به نظر مي رسد كه در اين بيان، حق مطلب ادا نشده است، زيرا مسأله قيام آن بزرگوار بسيار بالاتر از اين مطلب بوده، آنچه كه در فرمايشات آن سرور آمده، گوشه اي از اهداف اين حركت، بلكه شمّه اي از آثار و ثمرات آن مي باشد.
چون ابعاد قيام حضرت بسيار گسترده است و ميزان درك افراد متفاوت مي باشد و همه مردم قابليّت درك حقايق را ندارند، لذا كلمات امام حسين? در علّت خروج خود و حركت به عراق متفاوت و متناسب با درك و استعداد شنوندگان بوده است.
امر به معروف و نهي از منكر و ساير واجبات و حتي نماز، هر چند مهم و بسيار مورد تأكيد و توجّه شارع مقدّس است، لكن در مقايسه با وجود مقدّس امام ( ،فرع به حساب مي آيد، و آنچه اصل است وجود ملكوتي حضرت سيدالشهداء( است. چگونه ممكن است اصل فداي شرع شود؟ امام ( روح نماز است، آيا روح نماز براي نماز كشته مي شود؟ و آيا اصل فداي فرع ميشود؟! بلي اينها از آثار و شعاع آن حقيقتي است كه در واقع، حضرت براي آن قيام فرمود، و لذا بايد گفت : همان طوري كه خود آن سرور ناشناخته است و كسي نمي تواند به حقيقت آن درياي بي انتها پي ببرد، و به معرفت واقعي او دسترسي پيدا كند، حقيقت قيام آن بزرگوار نيز كه حساس ترين فراز زندگي اوست ناشناخته مي باشد، لكن هر كس به تناسب سطح معلومات و سطح معرفت خويش به پاره اي از آثار و ثمرات نهضت آن حضرت واقف گرديده است.
ما بر همين اساس عرض مي كنيم : امام حسين( ناچار بايد يكي از دو را انتخاب مي كرد : پذيرش بيعت با يزيد پليد كثيف فاسق كه بر خلاف حاكمان قبلي، بسياري از گناهان كبيره را آشكارا مرتكب مي شد و كارهاي زشت او بر همه روشن بود،و تن به ذلّت دادن كه به معني محو ولايت و حقيقت و شريعت بود، و يا برگزيدن مرگ سرخ با عزت، كه دربردارنده دفاع از حقيقت خويش ـ كه مشتمل بر حفظ ولايت مطلقه خود و پدر بزرگوارش حضرت علي( و فرزندان طاهرش( بود ـ و در نتيجه شريعت مقدّس نيز محفوظ مي ماند.حضرتش راه دوم را برگزيد. پس قيام آن بزرگوار براي حفظ ولايت مطلقه خود و پدر و فرزندانش بود كه حفظ شريعت را نيز تضيمن مي كرد، و در پرتو آن دين جدّ بزرگوارش نيز احيا مي شد، و شايد فراز دوم از كلام رسول خدا(ص)
كه فرمودند : حسين مني وانا من حسين ناظر به همين معنا باشد؛ آن سرور با شهادت خود، رسالت حضرتش را نيز به ثمر رسانيد و دين را، پيامبر را، علي(ع)را، ولايت را و ... زنده كرد.
در پاسخ به سؤال دوم شما دوست عزيز، عالم بزرگوار علامه طباطباييره مي فرمايند : تيره ترين و تاريك ترين روزگاري كه در جريان تاريخ اسلام به خانواده رسالت و شيعيان شان گذشته، دوره حكومت بيست ساله معاوبه بود. واقع امر را از اينجا مي توان به دست آورد كه امامت سيدالشهداء ( تقريباً ده سال طول كشيد كه در همه اين ده سالجز چند ماه آخر معاصر معاويه بود، در طول اين مدت از آن حضرت، كه امام وقت و مبيّن احكام و معارف دين بود، در تمام فقه اسلامي حتي يك حديث نقل نشده است (منظور روايتي است كه مردم از آن حضرت نقل كرده باشند كه شاهد مراجعه و اقبال مردم است، نه روايتي كه از داخل خاندان آن حضرت مانند ائمه بعدي رسيده باشد.) و از اينجا معلوم مي شود كه در آن روز، درب خانه اهل بيت( به كلي بسته شده و اقبال مردم به حد صفر رسيده بوده است.
در سال شصت و يك هجري، همه چيز به ظاهر درست و طبيعي بود و توده مردم و افكار عمومي اوضاع را چندان غير طبيعي نمي ديدند، همه چيز در دستگاههاي تبليغاتي توجيه شده بود. در سال شصت و يك هجري هم مثل قبل، بر مأذنه ها شعار توحيد سر مي دادند و مردم رو به قبله نماز مي گذاشتند، اما طعم اسلام تغيير كرده بود. شهر، شهر اسلام بود و نبود. مردم، مسلمان بودند و نبودند. حكومت، ديني بود و نبود. بود به اين معنا كه در مجالس، حرف از دين و پيغمبر و قرآن بود؛ نبود، به اين معنا كه بيشتر احكام حكومتي اسلام و در رأس آن، اجراي عدالت اسلامي و اجراي بدون تبعيض حدود الهي و قوانين حكومتي، ترك شده بود. البته عالمان، از همان ابتدا وقتي انحرافات، زاويه باز مي كنند، متوجه مي شوند، نگران ميشوند و فرياد مي زنند. آنان از همان سالهاي ابتدائي، آينده نزديك و دور را مي بينند كه بيست سال بعد، چه اتفاقاتي خواهد افتاد، مثل اسبي كه بوي زلزله را از قبل مي فهمد وقبل از وقوع زلزله شيهه مي كشد و پا به زمين مي كوبد و ناآرامي مي كند.
و شهادت حسين( فرياد يك مصلح اجتماعي بود كه با شهادتش با آن وضع دلخراش، مظلوميّت و حقانيّت اهل بيت را روشن ساخت و پس از شهادت تا دوازده سال نهضتها و خونريزيها ادامه يافت و پس از آن همان خانه اي كه در زمان حيات آن حضرت كسي درب آن را نمي شناخت با مختصر آرايشي كه در زمان امام پنجم به وجود آمد شيعه از اطراف و اكناف مانند سيل به در همان خانه مي ريختند و روز به روز به آمار شيعيان اهل بيت افزوده شد و حقانيت و نورانيتشان در هر گوشه و كنار جهان به تابش و تلالؤ پرداخت و پيشتاز اين ميدان سيدالشهداء(ع) بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ :
* سحاب رحمت، عباس اسماعيلي يزدي، ص195
* رساله اي از علامه طباطبايي درباره حضرت سيدالشهداء(
* حسين(، عقل سرخ، گفتگو با حسن رحيم پور ازغدي، ص4
مجله مكاتب و انديشه، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه، شماره 17، ص39