بازگشت

گروه: اطلاعات عمومي
 
 
مرکز پاسخگو:پاسخگوئي به سؤالات ديني آستان قدس رضوي
موضوع اصلي:بستگان امام
موضوع فرعي:دليل اينكه امام حسين(ع) خانواده خود را ب
سؤال:چرا امام حسين«عليه السلام» با زن و فرزندان خود به مكه و كربلا هجرت كرد ؟
جواب:

*- چرا حضرت ابا عبد الله با خانواده مكرم خود به صحراي كربلا رفتند ؟
اما اينكه چرا ابا عبدالله اهل بيتش را همراه خود برد ؟ يكي از مسائلي كه هم تاريخ در باره آن صحبت كرده و هم اخبار و روايات از آن سخن گفته اند اينست كه چرا ابا عبدالله در اين سفر پر خطر اهل بيت ش را به همراه خود برد ؟ خطر اين سفر را همه پيش بيني مي كردند. يعني: حتي براي افراد عادي نبود لهذا قبل از آنكه ايشان حركت كنند تقريبا مي شود گفت تمام كساني كه آمدند و مصلحت انديشي كردند حركت دادن اهل بيت به همراه ايشان را كاري بر خلاف مصلحت تشخيص مي دادند. يعني آنها با حساب منطقي خودشان كه در سطح عادي بود و به مقياس و معيار حفظ جان ابا عبدالله خاندانش تقربيا به اتفاق آراء مي گفتند : رفتن خودتان خطرناك است و مصلحت نيست يعني جانتان در خطر است چه رسد كه بخواهيد اهل بيتتان را هم با خودتان ببريد ابا عبد الله جواب دادند من بايد آنها را ببرم . به آنها جوابي مي دادند كه ديگر نتوانند در اين زمينه حرف بزنند به اين ترتيب كه جنبه معنوي مطلب را بيان مي كرد كه مكرر شنيده ايد كه ايشان استناد كردند و به رويايي كه البته براي امام در حكم يك وحي قاطع است فرمود: در عالم رويا جد م را ديدم كه به من فرمود :{ ان الله شاء الله يراك قتيلا} (1 ) گفتند پس اگر اينطور است چرا اهل بيت را به همراهتان مي بريد ؟ پاسخ دادند اين را هم جدم فرمود : { ان الله شاء الله يراهن سبايا } ( 2) البته منظور از( انشاء) اراده تشريعي است. مثلا اينكه ظاهرا در باره زكات مي فرمايد.{ يريد ليطهر كم} ( 3) مقصور اينست كه خدا كه چنين دستوري داده است اينطور مي خواهد. يعني: اگر اينكار را كرديد رضاي حق درآن است . در مقابل اين سخن ديگر كسي چيزي نگفت يعني: نمي توانست حرفي بزند پس اگر چنين است كه جد شما در عالم معنا به شما تفهيم كرده اند كه مصلحت شما را در اينست كه كشته بشويد ما ديگر در مقابل ايشان حرفي نداريم همه كساني هم كه از ابا عبدالله اين جمله ها را مي شنيد ند اينجور نمي شنيدند كه آقا اين مقدر است و من نميتوانم سر پيچي كنم اينطور نبودكه وقتي از ايشان مي پرسيدند كه چرا زنها را مي بريد بفرمايد اصلا من در اين قضيه بي اختيار م و عجيب هم بي اختيارم بلكه به اين صورت مي شنيد ند كه با الهامي كه از عالم معنا به من شده است چنين تشخيص داده ام كه مصلحت در اينست و اين كاري است كه من از روي اختيار انجام ميدهم ولي بر اساس آن چيزي كه مصلحت تشخيص مي دهم معلوم است كه كار ابا عبدالله يك كار حساب شده است يك رسالت و يك ماموريت است اباعبدالله زن و بچه هاش را بردند به اين اعتبار كه خودم مي روم پس زن و بچه ام را هم مي برم بلكه آنها را به اين جهت بود كه رسالتي در اين سفر انجام دهند ( 3)
دوست عزيز: همانطور كه در پاسخهاي گذشته عرض شد عامل امر به معروف و نهي از منكر به عنوان اصلي ترين عنصر در نهضت حسيني بود . وجود مقدس حسين بن علي« عليه السلام» در اين نهضت عملا يك آمر به معروف و ناهي از منكر بود و ا ز او بيشتر بعد از شهادت ابا عبد الله «عليه السلا م » اهل بزرگوار آن حضرت بعد از روز عاشورا از همان روز يا زدهم و حداقل روز دوازدهم به عنوان يك گروه امر به معروف ونهي از منكر در آمدند تا پايان ماجرا هر جا كه بودند امر به معروف و نهي از منكر مي كردند. آنها هرگز به عنوان يك گروه شكست خورده در نيامدند آنها دنبال همان هدف حسيني بودند . كشته شدن ابا عبد الله ........ از يك نظر براي آنها آغاز كار بود نه پايان كار و چقدر زيبا و قابل توجه است وضع اهل بيت پيامبر ( ص) تا آخرين لحظه تبليغ كردند. نهي از منكر و امر به معروف كردند . دعوت به اسلام كردند محبت بلكه معرفت علي «عليه السلام » و اهل بيت پيامبر اساسا در همه شام وجود نداشت يعني: كسي آنها رانمي شناخت و اگر هم مي شناختند به علت تبلغات سوء بر عليه آنها تصور منفي ولي ببنيد اهل بيت پيامبر چه كردند ؟ يك نمونه ازآنها وضعيت زينب« سلام الله عليها » است شما ببينيد اينها وقتيكه وارد مجلس ابن زياد مي شوند بعد از آنهمه شكنجه هاي روحي و جسمي چه حالتي دارند . زينب« سلام الله عليها» را وارد مجلس ابن زياد مي كنند او زني است بلند بالا عده اي تعبير كرده اند ( حفت بها اما ؤها ) كنيزانش دورش را گرفته بودند مقصود: كنيز به معناي اصطلاحي نيست چون همه زنهاي اصحاب كه شركت كرده بودند براي زينب سيادت و بزرگواري قائل بودند خودشان را مثل كنيزي مي دانستند اينها دور زينب را گرفته بودند و زينب در وسط اينها وارد مجلس ابن زياد شد ولي سلام نكرد ابن زياد از اينكه او احساس مقاومت كرد ناراحت شد سلام نكردن زينب معنايش اينست كه هنوز اراده ما زنده است هنوز ما به شما اعتنا نداريم هنوز هم روح حسين بن علي در كالبد زينب مي گويد ( هيهات منا الذله ) ابن زياد از اين بي اعتنايي سخت ناراحت شد . گفت: { من هذه المتكبر} اين زن متكبر و پر نخوت كيست ؟ يا اين ناشناس كيست ؟ كسي جواب نداد دو مرتبه سؤال كرد مي خواست ازآنها كسي جواب دهد بار دوم و سوم بالاخره زني جواب داد .
{ هذه زينب بنت علي بن ابي طالب } اين مردني پست لعين كه يك جو شرافت نداشت شروع كرد به سخت ترين و جهي زخم زبان زدن گفت ( الحمد الله الذي فضحكم والكذب احد وثقكم )يعني خدا را شكر مي كنيم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد . زينب در كمال جرات و شهادت فرمود:{ الحمد الله الذي اكر منا باشهاده }
يعني: خدا را شكر مي كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد خدا را شكر مي كنيم كه اين تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت بعد در آخر فرمود: { انما يفتضح الفاسق ويكذب الفاجر و هو غيرنا } رسوايي مال فاسق هاست ما در عمرمان دروغ نگفتيم دروغ مال فاجر هاست فاسق و فاجرهم ما نيستيم غير ماست يعني: رسوا تويي دورغگو هم خودت هستي .
اين مقدار شهامت و شجاعت و ايمان عملي اين امر به معروف و نهي از منكر است تازه اين يك درجه و يك مرحله آن است و داستان درازاي دارد زين العابدين چه فرمود : يك از دختران امام حسين چه فرمود : ؟ كنار بازار كوچه زينب چه خطبه اي انشاء كرد زين العابدين در آنجا چه خطابه اي ايراد كرد در بين راه چه كردند ؟ در خرابه يا در خيابانها و كوچه ها با مردم كه مواجه مي شدند چه مي گفتند و از همه اينها بالا تر آن خطبه بسيار غرا زينب « سلام الله عليها » در مجلس يزيد است در آنجا ديگر صحبت 24 ساعت و 48 ساعت نيست نزديك يكماه است كه زينب در چنگال اينها اسير است و حدا كثر زجري را كه به يك اسير مي دهند به او داده اند ولي مي بينيد كه در مجلس يزيد چه كرده است .
منابع ماخذ:

1 و 2 – بحار الانوار, ج 44 , صفحه 364
3 – قرآن كريم, سوره مائده , آيه 6
4- حماسه حسيني , استاد مطهري, ج 1 ,ص 397 – 399 با خذف
5- حماسه حسيني, استاد مطهري, جلد 1 ,ص 301الي 304 باخذف
حركت اهل بيت همراه امام حسين كاملا ارداي واختياري و بنا به مصلحتي بوده است كه امام حسين تشخيص مي داد لذا امام حسين ( ع) در باره سؤالهاي كه كردي كه در اين زمينه مي شود استناد و به رويايي مي كردند فرمود : در عالم رويا جدم را ديدم كه به من فرمود : { ان الله شاء ان يراك قتيلا} (1) گفتند : پس اگر اينطور است چرا اهل بيت را به همراهتان مي بريد ؟ پاسخ دادند اين را هم جدم فرمودند فرمود :{ ان الله شاء ان يراهن سبايا }(2)
البته منظور از ( شاء) اراده اراده تشريعي است مثل اينكه در باره زكات ميفرمايد { يريد ليطهركم } (3) مقصود اينست كه خدا كه چنين دستوري داده است اينطور مي خواهد يعني : اگر از اينكار را كرديد رضاي حق درآن است در مقابل اين سخن ديگر كسي چيزي نگفت يعني نمي توانست حرفي بزند پس اگر چنين است كه جد شما در عالم معنا به شما تفهيم كرده اند كه مصلحت شما در اين است كه كشته بشويد ما ديگر در مقابل ايشان حرفي نداريم همه كساني هم كه از ابا عبدالله« عليه السلام » اين جمله ها را مي شنيدند اينجور نمي شنيدند كه آقا اين مقدر است و من نمي توانم سرپيچي كنم ...... اينطور نبو دكه وقتي از ايشان مي پرسيدند چرا زنها را مي بريد بفرمايد اصلا من در اين قضيه ي بي اخيتارم بلكه به اين صورت مي شنيدند كه با الهامي كه از عالم معنا به من شده است چنين تشخيصي داده ام كه مصلحت در اينست و اين كاري است كه من از روي اختيار انجام ميدهم ولي بر اساس آن چيزي كه مصلحت تشخيص مي دهم معلوم است كه كار ابا عبدالله يك كار رسالت و يك ماموريت است ابا عبدالله زن و بچه هاش را بردند به اين اعتبار كه خودم مي روم پس زن وبچه را هم ببرم بلكه آنها را به اين جهت برد كه رسالتي در اين سفر انجام دهند. ( 3)
قوام مهمترين علت قيام امام حسين« عليه السلام» يعني: عنصر امر به معروف و نهي از منكر وابسته بوجود اهل بيت بود .
خاندان امام بعد از شهادتش علم مظلوميت و حقانيت امام را شهر به شهر به دوش كشيدند و به عنوان يك گروه آمر به معروف ناهي از منكر به دنبال همان هدف امام حسين گام برداشتند. و با خطبه ها و سخنراني هاي روشنگرانه خويش بساط دستگاه اموي رابر هم چيدند . اسارت مصلحت بزرگي است كه اگر نبود كل حادثه عاشورا عقيم مي ماند . دشمن به دست خويش مبلغان و خبر نگاران واقعه ر ا شهر به شهر مي چرخاند و با الوهيت و درايت الهي كه خاندان اهل بيت داشتند و زمزمه هاتي از حكومت يزيد و سوال بر انگيزي و بيداري از واقعه شروع شد و تا كنون نيز ادامه دارد .
منابع :

2-و 2- بحار الانوار, ج 44 , ص 364
3 - قرآن كريم , سوره مباركه مائده آيه 6
4- حماسه حسيني , استاد مرتضي مطهري , ج 1 , ص 397-399
5- همان , ص 301-304