جواب:
بيان راهكار هاي كاربردي ايجاد عزت و افتخار حسيني، شاخصه ها ومؤلفه هاي عزت وافتخار حسيني را نيز مشخص مي كند. از اين رو در اين نوشته به راهكارهاي كاربردي ايجاد عزت و افتخار حسيني پرداخته مي شود. راهكارهاي ايجاد جامعة عزت مند متعدد بوده، به برخي از آن ها اشاره مي شود: 1- عزت مندي و استقلال گرايي: بي ترديد همة انبيا در صدد جامعه اي مبتني بر دين مداري، عزت مندي و خدا محوري بودند؛ از اين رو با دين ستيزان و ستمگران مبارزه مي كردند. امام حسين(ع) به عنوان رهبري آزادي خواه در برابر يزيد قيام نمود، زيرا يزيد ستمگر و دين ستيز بود و جامعة اسلامي را به ستمگرايي و دين ستيزي سوق مي داد. از سوي ديگر فاسق و فاجري بود. بودن چنين رهبري با جامعه عزت مند منافات داشت. امام حسين(ع) به رغم اين كه مي دانست آيندة جنگ به نفع او نيست، در برابر ستم و زورگويي يزيد تسليم نشد و او را رهبر جائر خواند[17] و با او بيعت نكرد، زيرا بيعت با يزيد نوعي ذلت بود و ذلت در فرهنگ امام حسين(ع) جا ندارد. او در برابر بيعت خواستن يزيد فرمود: مرا بين دو چيز : شمشير و ذلّت مخيّر نموده است. ذلت از ما بسيار دور است.[18] همو فرمود:موت في عزٍّ خيرٌ من حياه في ذلّ.[19] امام حسين(ع) تسليم شدن در برابر ستم را عار دانسته[20] و اهل بيت خود را همراه برد تا عملاً اثبات كند در فرهنگ امام حسين(ع) ذلّت و خواري معنا ندارد، و يكي از شاخصه هاي جامعة عزت مند ستم ستيزي و آزادي خواهي است. اعلاميه از قتلگه كرب و بلا داد اين جمله ز خون بود در آن نشريه مطور با زينب و سجّاد سوي شام فرستاد بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد امروزه نيز يكي از راهكارهاي مهم ايجاد جامعة عزّت مند، ستم ستيزي و تقويت روحية استقلال گرايي است. استقلال طلبي و روحية ستم ستيزي مردم ايران موجب شد كه دشمنان ازادي - بويژة آمريكا - توطئه هاي گسترده اي عليه انقلاب اسلامي را سامان دهند، ولي جامعة عزّت مند اسلامي كه با بهره گيري از پيام عاشورا شكل گرفته بود، با صلابت و بالنده و پويا به سوي اهداف بلند خود ادامه داده و در برابر ستم و استكبار جهاني تسليم نشد. البته براي حفظ عزت مندي نياز به ايثار گري و فداكاري و شهادت ياران انقلاب بود كه اين عناصر در انقلاب اسلامي وجود داشت. 2- پاسداري از دين و ارزش ها: يكي از شاخصه هاي مهم جامعة ديني و عزّت مند اجراي قوانين اسلامي است. پيامبر اسلام(ص) با بهره گيري از قوانين اسلامي توانست در مدينه النّبي، جامعة عزت مند به وجود آورد. متأسفانه بعد از رحلت پيامبر با كنار گذاشتن اهل بيت، جامعةعزت مند نبوي به افول گراييد و رهبران دين ستيز و قانون شكن بر مسند قدرت قرار گرفته و مردم از معارف دين فاصله گرفتند. از سوي ديگر بدعت گذاري، خرافات وحق ستيزي به اوج رسيد؛ از اين رو امام حسين(ع) يكي از اهداف قيام خويش را حفظ دين و بدعت زدايي بيان نمود.[21] و به مرگ در راه حفظ دين را زينت دانست.[22] و همگان را به قيام عليه رهبران دين ستيز و قانون شكن فرا خواند.[23] همچنين او هدف قيام خويش را اجراي دو فريضة الهي - امر به معروف و نهي از منكر- دانسته[24] و عدم حاكميت حق را از شاخصه هاي جامعة ذلت بار آن عصر دانست: ألا ترون أنّ الحق لا يعمل به و إلي الباطل لا يتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء اللّه....[25] هر جامعه داراي اصول و ارزش ها است كه ستون فقرات جامعه بوده و لازم است حفظ شود. متأسفانه در عصر معاويه و يزيد ارزش زدايي به اوج خود رسيده بود؛ از اين رو امام حسين(ع) قيام نمود تا جامعةمبتني بر ارزش ها به وجود آيد و از ارزش زدايي جلوگيري گردد. امام علي(ع) كه جامعةعلوي مبتني بر عزت ايجاد نمود، يكي از پايه هاي آن را ارزش مداري دانست و مالك اشتر را به حفظ سنت ها و ارزش ها فرا خواند و از هر گونه ارزش زدايي بر حذر داشت.[26] امروزه نيز يكي از راهكارهاي ايجاد جامعة عزت مند، پاسداري از دين و ارزش ها است. پاسداري از دين و ارزش مداري انقلاب اسلامي ايران سبب شد كه دشمنان تبليغات گسترده عليه دين و مقدسات و ارزشي ها سامان دادند. تدوين كتاب آيات شيطان و شيخون فرهنگي راهكارهايي بودند كه به منظور تضعيف باورهاي ديني و ارزش زدايي شكل گرفت. براي حفظ عزّت و افتخار حسيني، شايسته است كه از سنگرهاي عقيدتي دفاع و از شبيخون فرهنگي جلوگيري شود و به پاسداري از دين و ارزش ها پرداخته شود. 3- وفاق ملي و وحدت اسلامي: يكي از راهكارهاي مهم ايجاد عزت وافتخار،وفاق ملي و همگرايي همة افراد جامعه، به ويژه گروه هاي سياسي است. تاريخ صدر اسلام نشان داد كه پيامبر اسلام(ص) جامعه اي مبتني بر عزت و افتخار ايجاد نمود كه يكي از راهكارهاي مهم آن وحدت اسلامي بود. پيامبر(ص) با تمام عوامل اختلاف مبارزه نمود و همگان را به وحدت اسلامي فرا خواند. وحدت موجب ترقي تمدن اسلامي شد. جان ديون پورت دانشمند معروف انگليسي مي نويسد: يك نفر عرب ساده، قبائل پراكندة كوچك و برهنه وگرسنة كشور خودش را مبدّل به يك جامعة فشرده و با انضباط [نمود] و در ميان ملل روي زمين آن ها را با صفات و اخلاق تازه اي معرفي نمود و در كمتر از سي سال، اين طرز و روش، امپراتور قسطيطنيّه را مغلوب [كرد] و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النّهرين و مصر را تسخير كرد و دامنة فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا كرانة درياي خزر و تا رود سيحون بسط داد.[27] وحدت اسلامي بدان معنا نيست كه گروه هاي سياسي و احزاب وجود نداشته باشد بلكه وجود تشكل ها ضروري است، ولي اختلافات غير منطقي كه منافع و مصالح ملتي را تهديد مي كند، جايز نيست. تاريخ انقلاب اسلامي ايران نشان داد كه وحدت ملي چه نقشي را در جامعة عزت مند داشته و امروزه نيز دشمنان همگراي يو همسويي ملت ايران را نشانه رفته اند؛ از اين رو بر همة مردم است كه با وحدت و وفاق ملي ستون فقرات نظام را مستحكم كند كه وحدت نعمت الهي است[28] و اختلاف موجب عذاب الهي است.[29] 4- تقويت بنية نظامي و دفاعي: جوامع استقلال طلب و عزت مند، بيشتر توسط استقلال و عزت ستيزان تهديد مي شوند. استكبار جهاني كه منافع خويش را در سركوبي جوامع ديگر جستجو مي كند. با ابزار پيشرفتة جنگي، استقلال و امنيت جوامع ديگر را نشانه مي گيرند. طبيعي است دفاع از جامعة عزت مند در برابر تهديد دشمن نياز به تقويت بنية نظامي دارد؛ از اين رو در اسلام سفارش شده و همة مسلمانان فرا خوانده شده اند كه با توجه به شرايط زمان، از امكانات نظامي بهره گيرند. : در برابر آن ها (دشمنان) آنچه توانايي داريد، آماده سازيد تا دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.[30] از سوي ديگر در آموزه هاي ديني شهادت در راه خدا[31] و جهاد و دفاع،عناصر ارزشمندي شناخته شده اند، تا آن جا كه علي(ع) جهاد را بابي از بهشت خواند[32] و آن را عامل عزت مندي و ترك آن را ماية ذلت دانسته است.[33] امام حسين(ع) نيز در صدد تشكيل جامعة عزت مند بود، از اين رو مرگ عزت مند را از زندگي ذلت بار برتر دانست :لا أري الموت إلا سعاده و الحياه مع الظالمين إلا برماً.[34] بزرگ فلسفة قتل شاه دين آن است كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است 5- رشد سياسي و دشمن شناسي: يكي از راهكار هاي مهم ايجاد جامعة مبتني بر عزت، رشد سياسي افراد جامعه است كه دشمن شناسي را در پي دارد. متأسفانه يكي از آسيب هاي جدي صدر اسلام همين بود، زيرا رشد سياسي مسلمانان بعد از رحلت پيامبر(ص) به افول گراييد و آنان دوست و دشمنان دين را خوب نشناخته و دشمن شناس نبودند؛ از اين رو در جنگ هاي علي(ع) و امام حسن(ع) با معاويه، از وي حمايت كردند و امام حسن(ع) را مذل المؤمنين خواندند.[35] در زمان امام حسين(ع) نيز در جنگ حضرت با يزيد، بيشتر مسلمانان به حمايت از وي پرداختند. امام سجاد(ع) فرمود: سي هزار نفر در كربلا براي كشتن پسر پيغمبر جمع شده بودند و همة آن ها به قصد قربت آمده بودند كه به امام حسين بن علي(ع) شمشير زدند.[36] امروزه نيز براي حفظ عزت مداري و عزت مندي، رشد سياسي مردم لازم است. مردم ايران بايد دشمنان خويش را شناخته و در تشخيص حق و باطل و دشمن شناسي دچار مشكل شوند. متأسفانه دشمنان با چهره هاي حق گرايي، مدافع آزادي و عدالت خواهي ظاهر شده و با بهره گيري از ابزار تبليغي جوّ جامعه را آلوده مي كند. براي غبار زدايي رشد سياسي، مردم بهترين راهكار مي باشد. 6- رشد معنويت: واقعيت آن است كه حفظ آزادي و تقويت روحية عزت مندي در ساية تقويت معنويت امكان پذير است. معنويت گرايي امام حسين(ع) و ياران او موجب شد آنان در برابر ستم وحق گريزي تسليم نشده و مرگ را در راه خدا را افتخار بدانند.[37] خصلت ياران شهيد او روح معنوي و حال عبادت و نيايش و نماز بود و شب عاشورا، زمزمة نيايش آنان در خيمه ها پيچيده بود.[38] متأسفانه جامعة اسلامي از معارف دين و معنويت فاصله گرفته و جذب دنيا شده بودند. از سوي ديگريزيدِ فاسق و شراب خوار بر مسند قدرت قرار گرفته و شعار كفر سر مي داد،[39] از اين رو امام حسين(ع) يكي از اهداف قيام خود را اصلاح امت اسلامي بيان نمود.[40] قيام امام حسين(ع) عليه يزيدِ دين ستيز و ستمگر نشان از آن دارد كه جامعة آن عصر مبتني بر عزت مندي و معنويت نبوده است. امروزه نيز براي حفظ و ايجاد جامعة مبتني بر عزت و افتخار نياز به تقويت معنويت است. يكي از شاخصه هاي جامعة ديني، معنويت است. [17] لهوف، ص 19. [18] همان، ص 57. [19] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68. [20] بحارالأنوار، ج 44، ص 192. [21] وقعه الطف، ص 107؛ حياه الامام الحسين، ج2، ص 322. [22] اعيان الشيعه،ج1، ص 593. [23] موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ص 360. [24] همان، ص 328؛ حياه الامام الحسين، ج 2، ص 262؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89. [25] بحارالأنوار، ج 44، ص 381. [26] نهج البلاغه، نامة53. [27] جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ص 77، به نقل از تفسير نمونه، ج 3، ص 30 - 31. [28] آل عمران، آية 103. [29] آل عمران، آية 105؛ تفسير نمونه، ج 3، ص 34. [30] انفال، آية 60؛ تفسير نمونه،ج 7، ص 220 - 234. [31] بحارالأنوار، ج 97، ص 10. [32] نهج البلاغه صبحي صالح، خطبة 27. [33] همان. [34] تحف العقول، ص 176؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 381؛ لهوف، ص 69. [35] ابن جوزي، تذكره الخواص، ص 181. [36] بحارالأنوار، ج 44، ص 298. [37] اعيان الشيعه، ج 1، ص 593. [38] حياه الامام الحسين، ج 3، ص 175؛ جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 452. [39] مقدم، مقتل الحسين، ص 357، مقاتل الطاليين، ص 80. [40] حياه الامام الحسين، ج 2، ص 246.
|