بازگشت

گروه: اطلاعات عمومي
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:قاتلان امام حسين
موضوع فرعي:عمر بن سعد و نقش او در زمان علي (ع)
سؤال:در مورد عمربن سعد و نقش او در زمان امام علي(ع) و امام حسين(ع) توضيح دهيد.


جواب:

نقش عمر بن سعد در زمان امام علي(ع) چندان روشن نيست، ولي در زمان امام حسين(ع) در واقعة كربلا فرماندهي لشكر را بر ضد امام حسين(ع) و يارانش بر عهده داشت. اينك مختصري از زندگي وي براي شما بيان مي داريم:

عمر پسر سعد ابي وقاص (سردار اسلام و فاتح ايران در زمان عمر) در چه سالي به دنيا آمد، چندان روشن نيست. برخي نوشته اند در زمان پيامبر متولد شده بود، ولي در چه سالي، معلوم نيست.[4]

برخي نوشته اند وي در 17 هجري قمري به همراه پدرش در فتح عراق شركت داشت. وي در آن زمان نوجوان بود و حتي نوشته اند: از طرف پدرش مأمور فتح رأس العين شده بود.[5] حال در اين زمان چند ساله بود، تا از اين، سال تولد او معلوم شود، چيزي در دست نيست.

برخي نوشته اند: عمر بن سعد روزي كه خليفة دوم كشته شد، به دنيا آمد؛ يعني در 23 هجري قمري.[6]

اگر اين نقل درست باشد، ديگر نمي توان پذيرفت كه در جنگ قادسيه به همراه پدرش حضور داشت، چون آن جنگ شش سال قبل رخ داده بود.

در زمان امام علي(ع):

مورخان نوشته اند، عمر بن سعد در 37 هجري قمري در داستان حكميّت در دومه الجندل حضور داشت و پس از مشاهدة اختلاف ميال سران سپاه امام و معاويه، نزد پدرش رفت واو را به ادعاي خلافت تشويق نمود؛ امّا پدرش نپذيرفت.[7]

در زمان امامت امام حسين(ع):

در سال پنجاه و يك هجري عمر بن سعد به درخواست عبيدالله بن زياد به همراه چند نفر ديگر، بر ضد حجربن عدي و يارانش گواهي داد كه حجر و يارانش به فتنه انگيزي به پا خواسته و كافر شده اند. اين گواهي دستاويزي براي معاويه بر ضد حجر بن عدي و يارانش شد كه آنها را در مرج العذراء به شهادت رساند.[8]

هنگامي كه امام حسين(ع) به علت خودداري از بيعت با يزيد از مدينه به مكه هجرت نمود، عمر بن سعد در اين هنگام امير مكه (يا شايد اميرالحاج) بود و چون تمايل و ستقبال مردم را در مكه از امام حسين(ع) مشاهده نمود، براي يزيد نامه اي نوشت و او را از آمدن امام حسين(ع) به مكّه آگاه نمود.[9]

وقتي كه مسلم بن عقيل به كوفه رفت تا از مردم به نفع امام حسين(ع) بيعت بگيرد، عمر بن سعد چن برخي از اشراف كوفه، به يزيد نامه اي نوشت و به او توصيه نمود كه اگر ميخواهد كوفه از دستش خارج نشود، نعمان بن بشير حاكم كوفه را بر كنار كند و فرد ديگري را كه تونايي خوبي دارد، جايگزين نمايد.[10]

مسلم بن عقبيل بعد از دستگير شدن در مجلس عبيدالله بن زياد، پنهان از ديد ديگران به عمر بن سعد وصيت كرد،امام عمر بن سعد وصيت مسلم را براي عبيدالله بازگو و به مسلم خيانت نمود.[11]

پس از آمدن عبيدالله بن زياد به كوفه، وي عمر بن سعد را به حكومت ري و دشت پي (دشتي پهناور ميان ري و همدان) منصوب نمود و دستور داد تا به سركوبي شورش ديلميان بپرازد. وي با چهار هزار سرباز در بيرون شهر كوفه اردو زده و آمادة حركت به آن ديار بود كه با آگاه شدن عبيدالله بن زياد از حركت امام حسين(ع) به كوفه، عمر بن سعد را برا مقابله با امام به كربلا فرستاد.[12]

عمر بن سعد در دوم، يا سوم محرّم الحرام سال 61 وارد كربلا شد و قره بن قيس حنظلي را نزد امام حسين(ع) فرستاد تا از هدف آمدن امام به كوفه جويا شود.

امام در پاسخ فرمود: مردم كوفه از من دعوت كرده اند. حال اگر نمي خواهند، بر مي گردم.

عمر بن عسد پاسخ امام را به عبيدالله بن زياد نوشت. عبيدالله با تحريك برخي همانند شمر بن ذي الجوشن كه طرفدار جنگ با امام بودند، نه نرمش، در پاسخ به عمر بن سعد نوشت: يا با حسين بن علي جنگ كن، يا فرماندهي سپاه را به شمر بن ذي الجوشن واگذار.[13]

عمر بن سعد در پاسخ گفت: من خود امير سپاه خواهم بود و با حسين مي جنگم، و نخستين تير را به سوي سپاه حسين(ع) رها كرد.[14]

او پس از شهادت امام و يارانش دستور داد بر بدن آنان اسب بتازند.[15]

در دوازدهم محرّم پس از دفن كشته هاي سپاه عمر بن سعد، وي با خاندان امام كه اسير شده بودند، به سوي كوفه حركت كرد.[16] هنگام يكه نزد عبيدالله بن زياد رسيد، عبيدالله از او خواست نامةوي را كه در آن امارت ملك ري برايش ثبت شده بود، پس بدهد. بدين وسيله او را از حكومت ري عزل نمود.[17]

عمر بن سعد كه دستش از همه جا كوتاه شده بود، حالت خويش را چنين توصيف كرد: هيچ كس بدتر از من به خانة خويش باز نمي گردد، زيرا از اميري فاجر و ظالم اطاعت كردم و عدالت را زير پا گذاشتم و قرابت را قطع نمودم.[18]

بعد از شهادت امام حسين(ع):

در سال 65 به هنگام قيام توابين به رهبري سليمان بن صُرَد خُزاعي در كوفه به خونخواهي از قاتلان امام حسين(ع)، عمر بن سعد از بيم كشته شدن به دست مردم، در دارالامارة كوفه خود را مخفي كرد و شب ها در آن جا مي خوابيد.[19]

يك سال بعد كه مختار قيام كرد و بر كوفه مسلط شد، عمر بن سعد به همراه محمدبن اشعث، يكي ديگر از قاتلان امام حسين(ع) از كوفه فرار كرد،[20] اما به وقت خروج مردم كوفه بر ضد مختار، به كوفه بازگشت و به همراه ديگران رهبري مخالفت بر ضد مختار را در دست گرفت، ولي با شكست كوفيان توسط سپاه مختار، بار ديگر از كوفه گريخت و به بهصره نزد مصعب بن زبير رفت و پناهنده شد. مختار يكي از فرماندهان خود را به تعقيب او فرستان و ابن سعد را دستگير كرد و نزد مختار آورد. به دستور مختار عمر بن سعد و پسرش حفص اعدام شدند. اجسادشان را آتش زدند و سرهايشان را نزد محمد بن حنفيه به مدينه فرستادند.[21]

وسيعلم الّذين ظلموا اي منقلب ينقلبون

[4] ابن حجر، احمد بن علي، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 451.

[5] ابن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج 4، ص 53، چ بيروت.

[6] اعلمي، محمد حسين، دايره المعارف الشيعه العامه، ج 13، ص 453؛ ابن حجر، همان، ص 451.

[7] طبري، همان، ج 5، ص 67.

[8] همان، ص 269، 272 و 276.

[9] خوارزمي، موفق بن احمد، مقتل الحسين، ج 1، ص 190.

[10] طبري، همان، ص 356.

[11] دنيوري، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص 241.

[12] بلاذري، احمد بن يحيي، انساب الاشراف، ج 3، ص 176 و 177.

[13] طبري، همان، ج 5، ص 409 - 417؛ ارشاد مفيد، ص 434 - 439؛ بلاذري، همان، ج 3، ص 177 - 187.

[14] طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري، ص 239.

[15] بلاذري، همان، ج 3، ص 204.

[16] همان، ص 206 و 207.

[17] طبري، همان، ج 5، ص 467.

[18] بلاذري،همان، ج 3، ص 211.

[19] طبري، همان، ج 5، ص 587.

[20] دنيوري، همان، ص 298.

[21] دنيوري، همان، ص 300 و 301؛ يعقوبي، احمد بن واضح، تاريخ، ج 2، ص 259، اقتباس از دايره المعارف بزرگ اسلامي، ج 3، ص 682 و 683.