بازگشت

گروه: امامت و تشيع
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:علم امام
موضوع فرعي:علم امام به شهادت
سؤال:چرا امام حسين(ع) با اين كه مي دانستند به شهادت ميرسند، به كربلا رفتند؟


جواب:

ائمه اطهار(ع) داراي علم نامحدود ميباشند و بر همه اسرار آگاهي دارند، ولي كيفيت اين آگاهي نياز به توضيح دارد.

خداوند از همه اسرار غيب آگاه است، ولي انبيا و اوليا ممكن است بسياري از اسرار غيب را ندانند، يعني علم و آگاهي به همه چيز براي آنها حاضر نباشد، اما هنگامي كه اراده علم و آگاهي كنند، خداوند به آنها تعليم ميدهد. البته همين اراده نيز با اذن و رضاي خدا انجام ميپذيرد. بنابراين ميتوان گفت امامان هم ميدانند و هم نميدانند. رواياتي تصريح ميكنند كه ائمه و پيامبران بر همه چيز آگاهي دارند، يعني اين كه امكان آگاهي يافتن بر همه چيز در مورد آنان وجود دارد. آن جا كه ميگوييم در موردي نميدانستند، بدين معنا است كه اكنون آگاهي نداشتند و به اختيار خويش نسبت به آن علم نيافتهاند. شاهد اين سخن رواياتي است كه بدين مضمون وارد شده است: ائمه هنگامي كه بخواهند چيزي را بدانند، به آنها تعليم داده ميشود.(1)

امام صادق(ع) فرمود: هنگامي كه امام اراده دانستن چيزي را كند، خدا به او تعليم ميدهد.(2) اين معنا در مورد علم امامان معصوم(ع) بسياري از مسائل را بر طرف مينمايد.

چطور ائمه، آب يا غذاي مسموم را ميخوردند و يا به مكاني ميرفتند كه مرگ حتمي در پي داشت، در حالي كه جايز نيست انسان به كاري كه موجب خطر شود دست يازد؟ در جواب بايد گفت:

اوّلاً: شايد در اين گونه موارد پيامبر يا امام اجازه نداشتهاند كه اراده دانستن علم غيب نمايند، تا اسرار غيب بر آنها روشن گردد؛ يعني در امور عادي زندگي، ملزم به دانستن علم غيب نبودند.

ثانياً: مصلحت و ضرورتي ايجاب ميكرد كه امام مطلبي را نداند تا آزمايشي در موردش صورت گيرد و يا زمينه تكامل براي امام يجاد گردد، به طور مثال اباعبداللَّه(ع) با سفر خويش در معرض امتحاني عظيم قرار گرفت كه از اين آزمايش پيروز خارج شد.

ثالثاً: هر چند خداوند فضل و رحمت خويش را بي انتها شامل اهل بيت نموده، ولي بدين معنا نيست كه آنها زندگي عادي نداشته و با ساير انسانها در زندگي فرق داشته باشند.

اساساً پيامبر و ائمه در مسائل عادي فردي و امور اجتماعي موظف به استفاده از علم عادي بودهاند و همواره در اين گونه مسائل از راههاي معمولي كسب آگاهي ميكردند و بر اساس آن عمل مينمودند.

برخي ياران امامان خيانت به آنها ميكردند و بعدها خيانت شان آشكار ميشد. ميتواند يكي از جهان و سِرّ مسئله، الگو بودن ايشان براي بشريّت باشد؛ زيرا اگر به علم غيب در اين گونه مسائل عمل كنند، از الگو بودن خارج ميشوند.

آنان نيز بسان سايرين بوده و به وسيله اين بزرگواران تمامي خلائق آزموده ميشوند كه آيا پيرو حق و پيشوايان دين هستند يا دشمن آنها بوده و در مقابلشان به جهاد بر ميخيزند. در نظر بگيريد اگر پيامبر و امامي به صحنه شهادت خويش حاضر نميشد، آيا آزمودن ستمگران امكانپذير بود؟ آري خداوند تمامي امور را در مجراي عادي خويش نهاده است تا هم آزمايشي براي آن بزرگواران باشد و هم آزموني براي مردم.

در مورد اين سؤال توجيهات ديگري گفته شده كه ميتواند با رجوع به تفسير نمونه، جلد 25، ص 146 به بعد از آنها اطّلاع يابيد.

پي نوشتها:

1 و 2. شيخ كليني، اصول كافي، ج 1، باب انّ الائمه إذا شاؤوا أنْ يعلموا علموا.