جواب:
اصحاب سيدالشهداء عليه السلام درچند نوبت مورد امتحان و آزمايش حضرت قرار گرفتند وبه جز افراد معدودي كه در ابتداي حركت همراه ايشان بودند همه در تصميم خود مصمم و پابرجا باقي ماندند. در تاريخ كربلا چنين ثبت شده است كاروان حسيني از مكه به سمت عراق در حركت است ومنزل به منزل از مكه دور وبه عراق نزديك ميشود حوادث گوناگوني درطول مسير رخ مي دهد . امام عليه السلام در برخي از توقفگاهها افرادي را دعوت به همراهي مي كنند . بعضي مانند زهير بن متين باتشويق همسر مؤمن وباوفايش دعوت امام را لبيك مي گويند . (1) وعده اي با بهانه هاي بي اساس خود را از سعادت ابدي محروم مي سازند. (2) كاروانيان شب هنگام به منزلي به نام ثعلبيه مي رسند دونفر از دوستان اهل بيت عليهم السلام كه تازه از راه رسيد وحامل خبر مهمي بودند با حضرت ملاقات مي كنند – آيا اين خبر را علناًودر مقابل ديگران بگوييم يا مخفيانه وخصوصي ؟ حضرت نگاهي به آن دو ويارانش افكنده وفرمودند :من چيزي را از يارانم مخفي نمي كنم وسري ميان ما نيست . – گزارش صحيح ومورد اطميناني بما رسيده است كه مسلم وهاني را در كوفه به شهادت رسانده اند وبدن آنان را در بازار به روي زمين كشيده اند. حضرت با شنيدن اين خبر چندين بار فرمودند « انّا لله وانّا اليه راجعون » رحمت خدا برآنان باد . پس گريستند وبراي خود وشيعيان دعا كردند آنگاه فرمودند «هركس دوست دارد ازما جداشود آزاد است ومسئوليتي ندارد » باشنيدن اين سخن عده اي از اطراف حضرت پراكنده شدند . اينها همين كه فهميدند امام در كوفه به حكومت نمي رسد واينها درسايه حضرت به مقامي نمي رسند از حضرت امام حسين (ع) جدا شدند. وامام در ميان عده اي كه از مدينه به همراه او آمده بودند باقي ماند. (3) اين اولين امتحان وآزمايش بود. كه در مسير حركت امام حسين عليه السلام به كربلا از همراهان آن حضرت گرفته شد تا كسانيكه براساس ايمان واز سرصدق و راستي امام را همراهي مي كردند از كسانيكه به طمع دنيا وهوس دستيابي به مقام ورياستي در پي حضرت آمده بودند جدا گردند.(4) آزمايش ديگر آزمايشي است كه در مورد يكي از اصحاب امام حسين عليه السلام ذكر شده كه اين يار باوفاي امام از آن سربلند بيرون مي آيد . استاد مطهري (ره) دراين باره مي گويد «مردي بود كه اتفاقاً در همان ايام محرم به او خبر رسيد كه پسرت در فلان جنگ به دست كفار اسير شده است ، جوانش بود معلوم نبود چه به سرش مي آيد گفت: من دوست نداشتم كه زنده باشم وپسرم چنين سرنوشتي پيدا كند . خبر رسيد به اباعبدالله كه براي فلان صحابي شما چنين جرياني رخ داده است . حضرت او را طلب كردند از او تشكر نمودند كه تو چنين وچنان هستي . پسرت گرفتار است يك نفر لازم است برود آنجا پولي وهديه اي ببرد و به آنها بدهد تا اسير را آزاد كنند . كالاهايي و لباسهايي در آنجا بود كه مي شد آنها را تبديل به پول كرد فرمود اينها را مي گيري و ميروي در آنجا تبديل به پول مي كني وبچه ات را آزاد مي كني تا حضرت اين جمله را فرمود او عرض كرد: اكلتني السباع حيّاً اِن فارقُتكَ . درنده هاي بيابان زنده زنده مرا بخورند اگر من چنين كاري بكنم پسرم گرفتار است باشد مگر پسر من از شما عزيزتر است؟!» (5) و آخرين آزمايش كه در مورد ياران امام حسين عليه السلام در تاريخ ذكر شده درعصر عاشورا است . استاد مطهري در كتاب حماسه حسيني در اين زمينه چنين مي فرمايند « عصر عاشورا حسين عليه السلام همه اصحاب را در يك خيمه جمع كرد وبراي آخرين بار اتمام حجت نمود اول تشكر كرد . تشكر بسيار بليغ و عميق هم از خاندان وهم از اصحاب خودش فرمود : من اهل بيتي بهتر از اهل بيت خودم واصحابي بالاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم ودرعين حال فرمود : همه شما مي دانيد كه اينها(دشمنان)جز شخص من به كسي ديگري كار ندارند وهدف اينها فقط من هستم . اينها اگر به من دست بيابند به هيچيك از شما كاري ندارند شما مي توانيد از تاريكي شب استفاده كنيد وهمه تان برويد بعد هم فرمود : هركدام مي توانيد دست يكي از خاندان وبچه هاي مرا بگيريد وببريد . تا اين جمله را فرمود از اطراف شروع كزدند به گفتن اينكه يا اباعبدالله ما چنين كاري بكنيم ؟ بدَأَهُم بهذا القول العباسُ بن علي عليه السلام » اول كسيكه به سخن در آمد برادر بزرگوارش ابوالفضل العباس بود اينجاست كه باز سخناني واقعاً تاريخي ونمايشنامه اي مي شنويم هركدام به تعبيري حرفي مي زنند يكي مي گويد : آقا مرا بكشيد وبعد بدنم را آتش بزنيد وخاكسترم را به باد بدهند ودو مرتبه زنده كنند وهفتاد بار چنين كنند دست از تو برنمي دارم اين جان ناقابل ما قابل تو نيست . آن يكي مي گويد اگر مرا هزار بار بكشند وزنده كنند دست از دامن تو برنمي دارم. حضرت هركاري كه لازم بود انجام دهد تا افراد خالصانه در آنجا بمانند انجام داد (6) اما تاريخ نشان نمي دهد كه از اين جمع كه همراه امام وارد كربلا شدند كسي امام را ترك كرده باشد. آري كسانيكه دلي سرشار از عشق به خدا داشتند وپايبند ولايت اهل بيت عليهم السلام بودند تا آخر ماندند تا بهترين سرمايه خويش را فداي هدفي حيات بخش وجاودانه كنند وتمام خود را در پرتو نام حسين وكربلا نقش زرين تاريخ انسانيت سازند. اما در مورد پرسش از پذيرفته شدن توبه حر بن يزيدبن رياحي بايد گفت كه : حر اولين كسي بود كه با هزار سوار مأمور بود. جلوي حضرت را بگيرد ولي نيرو و جاذبه و ايمان و عمل و امر به معروف عملي حسين بن علي عليه السلام حر بن يزيد رياحي را كه روز اول شمشير به روي امام كشيد ه بود وادار به تسليم كرد و جزء تابثين شد و توبه اش پذيرفته گرديد . در كتاب حماسه حسيني در اين باره آمده است : يك وقت نگاه مي كنند مي بينند حر دارد مي لرزد كسي از او مي پرسد چرا مي لرزي تو كه مرد شجاعي بودي ؟ گفت : نه ، تو نمي داني من دچار چه عذابي هستم ! خودم را در ميان بهشت و جهنم مخير مي بينم نمي دانم بهشت نسيه را بگيرم يا دنبال همين دنياي نقد بروم كه عاقبتش جهنم است مدتي در حال كشمكش و مبارزه با خود بود ولي بالاخره اين مرد شريف و به تعبير امام حسين ( ع ) حر و آزاده تصميم خود را گرفت براي اينكه دشمن مانعش نشود آرام آرام خود را كنار كشيد بعد يك مرتبه به اسب خود شلاق است زد وبه سوي خيام حسيني رفت ولي براي اينكه خيال نكنند او به قصد حمله آمده است علامت امان نشان داد نوشته اند قلب ترسه يعني پسر خودرا واژگونه كرد به علامت اينكه من به جنگ نيامده ام ، امان مي خواهم . اول كسيكه ، با او مواجه شد ابا عبدالله ( ع ) بود چون حضرت در بيرون خيام حرم ايستاده بود سلام كرد السلام عليك يا ابا عبدالله ! عرض كرد آقا من گنهكارم روسياه هستم . اللهم اني ارعب قلوب اوليائك خدايا من دل اولياي ترا لرزاندم آقا من تائبم و مي خواهم گناه خود را جبران كنم . آمده ام با اجازه شما توبه كنم اولاً بفرمائيد توبه من پذيرفته است يا نه ؟ امام حسين ( ع ) فرمودند : البته توبه تو پذيرفته است چرا نباشد ؟ مگر باب رحمت الهي به روي يك انسان تاثب بسته مي شود ؟ ابداً حر از اينكه توبه او مورد قبول واقع شده است خوشحال شد و گفت : پس اجازه بدهيد من بروم خودم را فداي شما كنم و خونم را در راه شما بريزم امام فرمود : اي حر تو مهمان ما هستي پياده شو كمي بنشين تا از تو پذيرايي كنيم ولي حر اجازه خواست كه پايين نيايد هر چه آقا اصرار كردند پايين نيامد. امام فرمودند : حال كه اصرار داري مانع نمي شوم برو … اين مرد مي جنگد تا شهيد مي شود ابا عبدالله او را بي پا داش نگذاشت ، فوراً خود را به بالين اين مرد بزرگوار رساند برايش غزل خواند . « ونعم الحر حر بني رياح » اين حر رياحي چه حر خوبي بود مادرش چه اسم خوبي برايش انتخاب كرده است روز اول گفت حر (حر آزاد مرد) البته بايد به اين نكته توجه داشت كه : با اينكه براي شهيد مقام عظيمي است و حر همراه ديگر ياران امام حسين ( ع ) به درجه رفيع شهادت نايل آمد اما همه شهدا در يك درجه نيستند چنانچه درباره حضرت ابوالفضل العباس آمده است . (إن له عندالله درجهً يغبظه بها الشهداء) و او در نزد خدا چنان درجه و مقامي دارد كه همه شهيدان به آن غبطه مي خورند . منابع و مأخذ :
1-بحارالا نوار ، ج 44 ص 371 2-منتهي الا مال ص ، 395 بحا رالا نوا ج 44 ص 397 3-بحا رالا نوار ج 44 ص 373 ، 374 4- زيبا ترين شكيب ، زندگاني حضرت زينب سلام الله عليها ، تأليف : اكبر اسدي و مهدي رضائي حس 63 – 65 5- حماسه حسيني . استاد مرتضي مطهري ، ج 1 ، ص 377 6- همان ، ص 259 7- همان ، ج 2 ، ص 250
|