جواب:
دعاهاي خاص حج آكنده از بركات زماني و مكاني و غير آن است. بهترين نيايشي كه جنبة سياسي ـ عبادي حج و زيارت را به خوبي تبيين مي كند، دعاي عرفة عارف معروف در بين اهل معرفت و سيد شاهدان كوي شهود و شهادت، سالار جانبازان ميدان نبرد توحيد عليه طاغوت، و سرور پاكان و آزادگان، در ساحت فضيلت حضرت حسين بن علي(س) است؛ زيرا حضرتش در اين دعا هم دستور كفر ستيزي و راه طاغوت زدايي و رسم سلحشوري و سنّت سركوبي جنايتكاران را ارائه مي كند و هم ستايش حكومت اسلامي و تقدير دولت مكتبي و ظهور ولايت الهي را نشان مي دهد و هم تجلّي هستي ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همه جانبة آن ذات مقدس و خفاي هر چه غير اوست در پرتو نور او و پي بردن به او از خود او و به غير او بها ندادن و غير او را به او شناختن و ذاتش را عين شهود و مستغني از استشهاد دانستن را تفهيم ميكند نموداري از اين ابعاد گوناگون دعاي عرفه ذيلا بيان مي شود:
دربخشي از آن دعا، قدرت لايزال الهي در كوبيدن جبّاران و اينكه خداوند هر كفر پيشه و ستمگري را ريشه كن مي كند مطرح شده است:«فقطع دابر القوم الّذين ظلموا و الحمد لله ربّ العالمين» انعام/45، آنجا كه مي فرمايد: و او (خداي سبحان ) شنواي دعاها و دور كنندة بديها و بالابرندة درجات و كوبندة ستمگران است. پس معبودي جز او نباشد و چيزي عديل او نيست و مثل و مانند ندارد: «و هو للدُّ عوات سامع و للكربات دافع وللدرجات رافع وللجبابرةقامع، فلاإله غيره و لا شيء يعدله وليس كمثله شيء».
دربخش ديگر، عنايت خداوند نسبت به دولت الهي و تولّد در زمان حكومت اسلامي و نجات از پيشتازان كفر و الحاد و حكمرانان خودسر و خون آشام تبيين شده است؛ آنجا كه به خداوند عرض مي كند: ... معبودا! به خاطر رأفت و مهرباني و لطف و احساني كه به من داشتي مرا در روزگار دولت پيشوايان كفر كه پيمان تو را شكستند و پيامبرانت را تكذيب كردند، به دنياي نياوردي بلكه در روزگاري به وجودم آوردي كه هدايتي كه تو آن را براي من ميسر گردانيدي و مرا در آن پديد آوردي، بر وجود من پيشي گرفته بود.
در بخشهايي از آن دعاي شريف، عاليترين مراحل توحيد بيان شده است. در آن بخش از دعا اين نكته به خوبي تبيين و بر آن تصريح شده است كه پي بردن به خداوند از راه آثار و آيات او همانند پي بردن به آفتاب در فضاي روشن روز به وسيلة شمع كم نور است؛ زيرا ذات اقدس خداوند از هر ظاهري آشكارتر و از هر نوري نوراني تر است و هرگز غايب نشده و نمي شود تا نيازي به استظهار داشته باشد و هر عارفي قبل از هر چيز اول او را مشاهده مي كند و بعد آثار او را، و آنكه خدا را رقيب و ناظر نمي بيند نابيناست و....
در قسمتي از بخش پاياني دعاي عرفه كه بدان اشاره شد چنين آمده است:... معبودا! تردّد من در آثار، موجب دوري وصول و شهود مي شود. پس مرا خدمتي فرماي تا به تو رساندم. چگونه با چيزهايي كه در وجود خويش نيازمند تواند بر تو استدلال مي شود؟ آيا مگر غير تو را ظهوري است كه تو را نباشد و او سبب پيدايي تو شود؟ چه وقت از نظر پنهان شدي تا به دليلي كه به تو رهنمون شود نيازمند گردي و چه وقت از ما دور شدي تا آثار، ما را به تو برساند؟ كور است ديده اي كه تو را مراقب خود نمي بيند! و در زيان است (مفاتيح الجنان، دعاي عرفة امام حسين(ع)) سوداگري بنده اي كه بهره اي از عشق تو در آن نيست!
خدايا! فرمان رجوع به آثار دادي امّا تو خود به پوشش نورها و به راهنمايي مشاهده و استبصار مرا به سوي خويش بازگردان تا از طريق آنها به تو بازگردم چنانكه از طريق آنها به كوي تو داخل شدم، درحالي كه ضميرم از نظر به آثار مصون، و همّتم از اتكاي بر اين آثار بالاتر باشد كه تو بر هر چيز توانايي.
در اين بخش، امام حسين(ع) به خداي سبحان عرض مي كند: «خدايا! گرچه درقرآن فرمودي: سراسر عالم نشانه هاي توحيد است، ولي مرا به نشانه ها ارجاع نده؛ زيرا اگر مرا به آثار آفاقي يا انفسي ارجاع دهي، تا از نشانه ها به صاحب نشان برسم مسيري بس طولاني مي شود. خودت را به من نشان ده؛ اين نشانه ها توان آنكه تو را به طور كامل نشان دهد ندارد. حتي سرزمين مكه و مواقف حج را كه فرمودي: «فيه ايات بيّنات»، هيچ يك چنان ظهوري كه تو را بنماياند ندارد.
خدايا! تو كه «نور السموات و الأرض» آل عمران/35 و از هر نشانه اي آشكارتر و به من نزديكتري، چرا مرا به نشانه ها ارجاع مي دهي؟ پروردگارا! كي غايب شدي تا من براي اثبات وجود تو استدلال كنم. استدلال براي پي بردن از نشانه به غايب است.
تو كه خود فرمودي: «أَوَلم يكْفِ بِربّك أَنّه عَلي كُل شَيء شَهيد» فصلت/53، نيازي به دليل وبرهان نداري كه من ازايات به توپي ببرم .پس خودت را آنچنان به من بنما كه بي واسطه وبا شهود قلبي توراببينم».
اين بيانات نوراني وعميق ،سخن كسي است كه پروردگارش شراب طهوربدونوشانيد وضميرش از نظر به غير ساقي پاك واز حب شراب، اگرچه طهور است، مطهر ماند ؛زيراقلب اوچنان به حب ساقي شيفته بود كه جايگاهي براي عشق به ديگري درآن يافت نمي شد .چنين دعايي سزاست كه مغز همه عبادات باشد زيرا خود عبادتي صرف است كه هيچ مجالي براي ظهور غيرمعبود درآن نيست وجز معبود درآن طلب نمي شود ومقصودي جزشناخت معبودبه خود معبود –ونه با چيز ديگري همچون ايات افاقي ياانفسي ـ درآن نيست!
پس دراين بخش ازدعا دليل با مدلول متحداست ؛زيرا خداي سبحان با ذات خود برذات خويش دلالت مي كند. برخلاف سايربخشهاي دعا كه يا استدلال برخداي سبحان است به وسيله ايات آفاقي ،كه دراين حالت هريك ازمستدل ودليل ومدلول درجايگاهي جدا از خدا قرارمي گيرند، و يا استدلال برخداي تعالي است به وسيله آيات انفسي ،كه در اين حالت اگرچه مستدل ودليل متحد مي شود اما هريك ازآن دواز مدلول جدا مي گردد و معلوم است كه دليل اگرعين مدلول نباشد ممكن نيست كه بتواند بر آن كاملا دلالت كند، برخلاف موردي كه دليل عين مدلول باشد؛ چنانكه دراين دعاي رفيع همن نكته به چشم مي خورد ؛زيرا امام حسين (ع)به خدا برخدا استدلال مي كند واو رااز ذات آشكار ش مي شناسد وحكم مي كند به اينكه ظهوري براي غير خداي تعالي نيست تا آشكاركننده خداوند باشد.
خلاصه آنكه ،اين دعا برهان صديقين را به حكماي متأله اسلامي تعليم دادوعرفا رانيز به شهود تشويق كرد ومتعبدان را هشدار داد و سالكان را بيداركرد تا در وادي ايمن دوست قدم گذاشته وراهي رابپيمايند كه عين هدف است ؛زيرا از خدا به خدا رسيدن يعني از مقصد به مقصود نائل آمدن.
|