آزاد كردن كنيز در برابر يك دسته گل
517. نثر الدرّ عن أنس: کُنتُ عِندَ الحُسَينِ عليه السلام، فَدَخَلَت عَلَيهِ جارِيَةٌ بِيَدِها طاقَةُ رَيحانٍ فَحَيَّتهُ بِها، فَقالَ لَها: أنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللَّهِ تَعالي.
فَقُلتُ: تُحَيّيکَ بِطاقَةِ رَيحانٍ لا خَطَرَ لَها فَتُعتِقُها؟!
قالَ: کَذا أدَّبَنَا اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ، قالَ: «وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَآ أَوْ
رُدُّوهَآ» [1] ، فَکانَ أحسَنَ مِنها عِتقُها. [2] .
***
517. نثرالدرّ - به نقل از اَنَس -: نزد امام حسين عليه السلام بودم که کنيزي با دسته گلي در دست، وارد شد و امام عليه السلام را با آن، تحيّت (سلام و درود) گفت. امام عليه السلام هم فرمود: «به خاطر خداي متعال، آزادي».
من گفتم: با يک دسته گلْ تحيّت دادن، اين قدر نمي ارزد که بدان، آزادش کني!
فرمود: «خداي بزرگ بِشْکوه، ما را چنين پرورده است. فرموده است: «و چون به شما
تحيّت گفته شد، به بهتر از آن، يا به مانند آن، پاسخ دهيد»، و بهتر از آن [تحيّت او] ، آزاد کردنش بود».
***
[1] النساء: 86.
[2] نثر الدرّ: ج 1 ص 335، نزهة الناظر: ص 83 ح 8، کشف الغمّة: ج 2 ص 243، بحار الأنوار: ج 44 ص 195 ح 8؛ الفصول المهمّة: ص 175.