بازگشت

دعاي آن حضرت بر مالك بن حوزه


روي انه اقبل رجل من معسکر عمر بن سعد يقال له: مالک ابن حوزة، علي فرس له، حتي وقف عند الخندق، و جعل ينادي: ابشر يا حسين فقد تلفحک النار في الدنيا قبل الاخرة.

فقال له الحسين عليه السلام: کذبت يا عدو الله، اني قادم علي رب رحيم و شفيع مطاع، و ذلک جدي رسول الله، و قال عليه السلام:

اَللَّهُمَّ حُزَّهُ اِلَي النَّارِ، وَ اَذِقْهُ حَرَّها فِي الدُّنْيا قَبْلَ مَصيرِهِ اِلَي الْاخِرَةِ.

قال: فلم يکن بمسرع ان شبث به الفرس فالقطه في النار فاحترق.

قال: فخر الحسين عليه السلام لله ساجداً مطيعاً، ثم رفع رأسه و قال: يا لها من دعوة ما کان اسرع اجابتها.

قال: ثم رفع الحسين عليه السلام صوته و نادي:

اَللَّهُمَّ اِنَّا اَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّکَ وَ ذُرِّيَّتُهُ وَ قِرابَتُهُ، فَاقْصِمْ مَنْ ظَلَمَنا وَ غَصَبَنا حَقَّنا، اِنَّکَ سَميعٌ مُجيبٌ.


***

روايت شده: مردي از لشکر عمر بن سعد بنام مالک بن حوزه در حاليکه سوار بر اسب بود رو بسوي لشکر امام کرد، تا اينکه کنار خندق ايستاد و فرياد مي زد، اي حسين تو را بشارت باد که قبل از آتش دوزخ آتش اين دنيا تو را مي سوزاند.

امام فرمود: اي دشمن خدا من بسوي پروردگار مهربان و ميانجي مقبول مي روم، و او جدم پيامبر است، و فرمود:

خداوندا! او در آتش داخل ساز، و قبل از آنکه به جهان ديگر رود سوزش آن را به او بچشان.

راوي گويد: ناگهان اسبش رم نمود و او را در آتش انداخت، و در آن سوخت.

راوي گويد: و امام بر روي زمين به حالت سجده افتاد و آنگاه سر برداشت و فرمود: چه دعائي که با اين سرعت اجابت شد.

راوي گويد: و سپس صدايش را بلند کرد و فرمود:

خداوندا! ما خاندان پيامبرت و فرزندان و خويشاوندان او هستيم، پس هرکه به ما ظلم نمود و حق ما را غصب کرد را درهم شکن، بدرستي که تو شنونده و اجابت کننده اي.


***