بازگشت

دعاي آن حضرت بر ابن ابي جويريه مزني


روي ان الحسين عليه السلام امر بحفيرة، فحفرت حول عسکره شبه الخندق، و امر فحشيت حطباً، ثم امر بها فاضرمت بالنار، ليقاتل القوم من وجه واحد.

روي انه اقبل رجل من عسکر عمر بن سعد علي فرس له يقال له: ابن ابي جويرية المزني، فلمّا نظر الي النار تتقّد، صفّق بيده و نادي: يا حسين و اصحاب الحسين ابشروا بالنار فقد تعجلتموها في الدنيا، فقال الحسين عليه السلام:

اَللَّهُمَّ اَذِقْهُ عَذابَ النَّار فِي الدُّنْيا.

فنفر به فرسه و القاه في تلک النار، فاحترق.


***

روايت شده که آن حضرت امر فرمود تا خندقي بکنند، پس دور لشکر ايشان حفره اي شبيه خندقي کنده شد، پس به دستور امام آن را پر از خاشاک نمودند، آنگاه امر فرمود تا آنها را آتش بزنند، تا ايشان بتواند از يک جهت با دشمن بجنگد.

روايت شده مردي اسب سوار از لشکر عمر بن سعد بنام ابن ابي جويريه مزني رو به ايشان کرد، هنگامي که نگاهش به آتش افتاد که شعله هايش زبانه مي کشيد دست برهم زده و گفت: اي حسين و اي ياران حسين شما را بشارت بر آتش دهم، در مورد آن در دنيا تعجيل نموديد، امام فرمود:

خداوندا! عذاب آتش را در دنيا به او بچشان.

آنگاه اسبش رم کرده و او را در آتش افکند، و سوخت.


***