بازگشت

دعاي آن حضرت بر زرعه دارمي


روي ان رجلاً من بني ابان بن دارم يقال له زرعة، شهد قتل الحسين عليه السلام، فرمي الحسين عليه السلام بسهم فاصاب حنکه، فجعل يلتقي الدم ثم يقول: هکذا الي السماء فيرمي به، و ذلک ان الحسين عليه السلام دعا بماء ليشرب، فلمّا رماه حال بينه و بين الماء قال:

اَللَّهُمَّ ظَمِّئْهُ، اَللَّهُمَّ ظَمِّئْهُ.

قال: فحدثني من شهده و هو يموت و هو يصيح من الحر في بطنه والبرد في ظهره و بين يديه المرج والثلج و خلفه الکانون و هو يقول: اسقوني اهلکني العطش- الخ. حسين الا تنظرون الي الماء کأنّه کبد السماء، والله لاتذوقون منه قطرة واحدة حتي تموتوا عطشاً، فقال الحسين عليه السلام:

اَللَّهُمَّ اقْتُلْهُ عَطَشاً، وَ لاتَغْفِرْ لَهُ اَبَداً.

فکان بعد ذلک يشرب الماء و لايروي حتي سقي بطنه، فمات عطشاً.


***

روايت شده: مردي از قبيله ابان بن دارم بنام زرعه، در ميان قاتلان آن حضرت بوده است، تيري بسوي ايشان پرتاب کرد که به چانه ايشان خورده است، آنگاه امام دست خود را از خون پر کرده و بسوي آسمان پرتاب مي کرد، زيرا ديده بود که آن حضرت آبي خواست که بنوشد، هنگامي که او تيرانداخت مانع ايشان و آب شدند، فرمود:

خداوندا! او را تشنه قرار ده، او را تشنه قرار ده.

مي گويد: کسي که شاهد بود برايم تعريف کرد که در هنگام مرگ او از گرماي شکم و سردي پشتش صيحه مي زده است، در حالي که پيشاپيش او دشت و برف و پشت سرش آتش قرار داشت و مي گفت: بمن آب دهيد که تشنگي مرا کشت- تا آخر حديث.


***