بازگشت

دعاي آن حضرت قبل از آماده ساختن لشكرش در روز عاشورا


روي انه لما عبّأ عمر بن سعد اصحابه لمحاربة الحسين بن علي عليهماالسلام و رتّبهم مراتبهم، خرج عليه السلام حتي أتي الناس فاستنصتهم، فأبوا ان ينصتوا، ثم قال في کلام له:

اَللَّهُمَّ احْبِسْ عَنْهُمْ قَطْرَ السَّماءِ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ سِنينَ کَسِنِيِّ يُوسُفَ، وَ سَلِّطْ عَلَيْهِمْ غُلامَ ثَقيفَ، يَسْقيهِمْ کَأْساً مُصَبَّرَةً، وَ لايَدَعْ فيهِمْ اَحَداً اِلَّا قَتَلَهُ، قَتْلَةً بِقَتْلَةٍ وَ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ، يَنْتَقِمُ لي وَ لِاَوْلِيائي وَ اَهْلِ بَيْتي وَ اَشْياعي مِنْهُمْ، فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ کَذَّبُونا وَ خَذَلُونا، وَ اَنْتَ رَبُّنا، عَلَيْکَ تَوَکَّلْنا وَ اِلَيْکَ اَنَبْنا، وَ اِلَيْکَ الْمَصيرُ.


***

روايت شده: هنگامي که عمر بن سعد لشکرش را براي جنگ با آن حضرت آماده ساخته و آنان را تقسيم بندي نمود، آن حضرت بسوي آنان آمده و از ايشان خواست سکوت کنند، ولي نپذيرفتند، آنگاه در ضمن کلماتشان فرمودند:

پروردگارا! قطرات باران را از آنان دريغ دار، و بر ايشان سالهاي قحطي همچون سالهاي دوران حضرت يوسف قرار ده، غلام ثقفي را بر ايشان مسلّط فرما، تا نهايت درد و سختي را بر ايشان وارد آورد، و هيچکس باقي نماند جز آنکه به نوعي او را کشته يا مورد ضرب و شتم قرار دهد، و انتقام من و دوستانم و خاندانم و يارانم را از ايشان بگيرد، بدرستي که اين گروه ما را فريب داده و تکذيب کرده و مخذول نمودند، و تو پروردگار ما هستي، بر تو توکل کرده و بسوي تو انابه نموده و بازگشت همه بسوي توست.


***