بازگشت

نامه ي حضرت به حبيب بن مظاهر


لما علم بقتل ابن عمه و غدر اهل الکوفة و به عقد اثنتي عشرة راية فامر جمعا ان يحمل کل واحد راية منها و حملوا الرايات و بقيت راية منها فقال بعضهم سيدي تفضل علي بحملها فجزاه الحسين عليه السلام خيرا و قال يأتي اليها صاحبها ثم کتب:

من الحسين بن علي بن ابي طالب، الي الرجل الفقيه حبيب بن مظاهر اما بعد، يا حبيب فانت تعلم قرابتنا من رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، و انت أعرف بنا من غيرک، و انت ذو شيمة و غيرة فلا تبخل علينا بنفسک يجازيک جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يوم القيامة [1] .

الي هنا انتهي ما عثرت عليه و هو آخر الباب الثاني و الحمدلله علي ما وقفت عليه و ها نشرع في الباب الثالث في قصار کلماته


***

(در مسير کوفه، آن گاه که مسلم بن عقيل شهيد شد و حيله و مکر کوفيان به حضرت رسيد حضرت دوازده پرچم بست و دستور فرمود، هر کس يک پرچم را حمل کند. يازده پرچم برداشته شد، و يک پرچم باقي ماند، بعضي از اصحاب عرض کردند: مرحمت فرماييد پرچم را ما برداريم، حضرت فرمودند: خداوند به شما جزاي خير دهد. ولي صاحب اين پرچم خواهد آمد؛ سپس نامه اي بدين مضمون نوشتند:)

بسم الله الرحمن الرحيم. از حسين بن علي بن ابي طالب به مرد فقيه دانشمند، حبيب بن مظاهر، اي حبيب! تو وابستگي ما را به پيامبر مي داني و داناترين مردم نسبت به ما هستي، تو آدم باغيرت و با تعصبي هستي، پس در جانفشاني در راه ما تعلل مکن، که جدم رسول خدا، روز قيامت به تو جزاي خير خواهد داد.


***

[1] معالي السبطين: ج 1، ص 228.