بازگشت

افشاي جنايات معاويه در سخنراني ها


قال الامام الحسين عليه السلام: خَصْمُکَ الْقَوْمُ يا مُعاوِيَةُ، لکِنَّنا لَوْ قَتَلْنا شيعَتَکَ ما کَفَّنَّاهٌمْ وَلا صَلَّيْنا عَلَيْهِمْ وَلا قَبَّرناهُمْ، وَلَقَدْ بَلَغَني وَقيعَتُکَ في عَليّ وَقيامٌکَ بِبُغضِنا، وَاعْتِراضُکَ بَني هاشِمٍ بِالْعُيُوبِ.

فَإذا فَعَلْتَ ذلِکَ فَارْجِعْ إلي نَفْسِکَ، ثُمَ سَلْها الْحَقَّ عَلَيْها وَلَها، فَاِنْ لَمْ تَجِدْها أَعْظَمَ عَيْباً فَما أَصْغَرَ عَيَبُکَ فيکَ، وَقَدْ ظَلَمْناکَ يا مُعاوِيَةُ فَلا تُوَتّرَنَّ غَيرَ قَوْسِکَ، وَلا تَرْمِيَنَّ غَيْرَ غَرَضِکَ، وَلا تَرْمِنا بِالعَداوَةِ مِنْ مَکانٍ قَريبٍ، فَاِنَّکَ وَاللهِ لَقَدْ أَطَعْتَ فينا رَجُلاً ما قَدِمَ إِسلامُهُ، وَلا حَدَثَ نِفاقُهُ، وَلا نَظَرَ لَکَ فَانْظُرْ لِنَفْسِکَ اَوْدَعْ (يعني عمرو بن العاص)


***

پس از آنکه معاويه جمعي از ياران حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را همراه با حجر بن عدي را به شهادت رساند، همان سال به سفر حج رفت. در مجلسي با حضرت اباعبدالله عليه السلام ملاقات کرد و با غرورزدگي خاص خودش گفت: «اي اباعبدالله! آيا اين خبر به تو رسيد که ما با حُجر و ياران او که شيعيان پدرت بودند چه کرديم؟».

امام پرسيد: چه کرديد؟. معاويه گفت: پس از آنکه آنها را کشتيم، آنها را کفن کرديم، و بر جنازه شان نماز ميّت خوانديم. امام خنده مسخره آميزي کرد و اظهار داشت:

امام حسين عليه السلام فرمود: (اي معاويه! اين گروه در روز رستاخيز با تو مخاصمه خواهند کرد. بخدا سوگند! اگر ما به ياران تو تسلّط مي يافتيم نه آنها را کفن مي کرديم و نه بر آنان نماز مي خوانديم. اي معاويه! بمن خبر رسيده است که تو به پدر من ناسزا مي گوئي و عليه او اقدام مي کني و با عيبجوئي، بني هاشم را مورد تعرّض قرار ميدهي، اي معاويه اگر چنين مي کني پس به نفس خويش بازنگر و آن را با حق و واقعيّت ها ارزيابي کن، اگر عيب هاي بزرگ را در آن نيابي بي عيب هم نيستي، درست است که ما با تو دشمني داريم.

پس از غير کمان خود تيررها مي کني و به هدفي که ديگران برايت تعيين کرده اند نشانه مي روي، تو از پايگاه نزديک به دشمني و عداوت ما برخاسته اي.

سوگند بخدا! تو از مردي «عمروعاص» اطاعت مي کني که نه در اسلام سابقه اي دارد، و نه نفاق او تازگي خواهد داشت، و نه رأي تو را خواهد داشت.

اي معاويه! نگاهي به خويشتن بيانداز و اين منافق را رها کن.) [1] .


***

[1] احتجاج طبرسي ص296، کشف الغمة ج2 ص30، محجة البيضاء ج4 ص226، وسائل الشيعة ج2 ص704.