بازگشت

بيان فلسفه قيام


قال الامام الحسين عليه السلام: إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الأمْرِ ماقَدْ تَرَوْنَ، وَإِنَّ الدُّنْيا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَأَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَاسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَلَمْ يَبْقَ مِنْها إِلاَّ صُبابَةً کَصُبابَةِ الْاِناءِ، وَخَسيْسِ عَيْشٍ کَالْمَرْعَي الْوَبيلِ. أَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ انّ الْباطِلِ لا يُتَناهي عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمؤْمِنُ في لِقاءِ اللهِ مُحِقّاً، فَاِنّي لا أَري الْمَوْتَ إِلاَّ شَهادَةً، وَ لاَ الْحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ إِلاَّ بَرَماً اِنَّ النَّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَالدّينُ لَعْقٌ عَلي ألْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشَهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ.


***

امام حسين عليه السلام فرمود: (کار ما بدينجا کشيده است که مي بينيد، دنيا دگرگون شده و بسيار زشت و ناپسند گرديده است نيکي هاي دنيا به عقب مي رود و همچنان با شتاب روبه زوال است، از نيکي ها چيزي باقي نمانده جز ته مانده هائي همانند ته مانده آبشخورها و پستي هاي زندگي، همانند چراگاه زيان بخش و بيمار کننده است. آيا نمي بينيد که به حق عمل نمي شود؟ و از باطل نهي نمي گردد؟ پس سزاوار است که در چنين وضعي انسان با ايمان، مرگ و ملاقات با خدا را آرزو کند. آري من مرگ را جز سعادت و خوشبختي نمي بينم، و زندگي با ستمگران را جز خواري و ذلّت نمي دانم. [1] .

علاّمه مجلسي فرمود: حضرت اباعبدالله عليه السلام در ادامه اين سخنراني فرمود: مردم بنده دنيا هستند و در زبان و شعار ادّعاي دينداري مي کنند مادامي که منافع آنها تأمين است، پس هرگاه با مشکلات آزمايش شوند دينداران اندکند). [2] .


***

[1] تاريخ طبري آملي ج3 ص307، تاريخ ابن عساکر (شرح حال امام حسين‏ عليه السلام) ص214، مثيرالاحزان ص44، کتاب لهوف ابن طاووس ص34، احقاق الحق ج11 ص605، بحارالأنوار ج44 ص381 و ج78 ص116، ينابيع المودة ص406.

[2] بحارالانوار ج78 ص116، مقتل الحسين‏ عليه السلام خوارزمي ج1 ص237، حلية الاولياء ج2 ص39.