از خطبه هاي آن حضرت در بي وفائي دنيا
فحمدالله و اثني عليه، ثم قال:
قد نزل من الامر ما ترون، و ان الدنيا قد تغيرت و تنکرت و ادبر معروفها، و انشمرت حتي لم يبق منها الا کصبابة [1] الاناء. الا خسيس عيش کالمرعي الوبيل [2] ، الا ترون الحق لا يعمل به، و الباطل لا يتناهي عنه، ليرغب المؤمن في لقاء الله و اني لا اري الموت الا سعادة، و الحياة مع الظالمين الا برما [3] . [4] .
***
(حضرت پس از حمد و ثناي الهي فرمودند:)
آنچه را که الآن اتفاق مي افتد مشاهده مي کنيد و مي دانيد دنيا تغيير مي کند و زير و رو مي شود، صلاح و خوبي و معروفش رو بر مي گرداند و چيزي از آن باقي نمي ماند جز نيم خورده آبي در ظرف، آيا نمي بينيد که به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي گردد؟ اين جاست که مؤمن بايد از دنيا روبرگرداند و مشتاق لقاي الهي گردد.
و همانا من مرگ را جز سعادت نمي بينم و زندگي با ظالمان جز بدبختي و خيانت چيز ديگري نيست.
***
[1] الصبابة بالضم البقية من الماء في الاناء.
[2] الوبيل اي الوخيم.
[3] البرم بالتحريک السأمة و الملال. جرما «نسخة»
[4] حلية الاولياء: ج 2، ص 39.