قافيه «ب»
يُحَوَّلُ عَن قَريبٍ مِن قُصورٍ
مُزَخرَفَةٍ إلي بَيتِ التُّرابِ
فَيُسلَمُ فيهِ مَهجوراً فَريداً
أحاطَ بِهِ سُحوبُ [1] الاِغتِرابِ
وهَولُ الحَشرِ أفظَعُ کُلِّ أمرٍ
إذا دُعِيَ ابنُ آدَمَ لِلحِسابِ
وألفي [2] کُلَّ صالِحَةٍ أتاها
وسَيِّئَةٍ جَناها فِي الکِتابِ
لَقَد آنَ التَّزَوُّدُ إن عَقَلنا
وأخذُ الحَظِّ مِن باقِي الشَّبابِ
***
آري به زودي از قصرهاي آراسته
به سوي خانه خاکي منتقل مي شود
و يکّه و تنها به آن سپرده مي شود
و ابرهاي غربت، گرداگردش را پُر مي کنند.
و وحشت قيامت، هراسناک تر از هر چيزي است
آن گاه که آدمي زاده به حسابرسي خوانده مي شود.
هر کار شايسته اي را که آورده است
و هر کار بدي را که مرتکب شده، در نامه عملش مي يابد.
اگر خردمند باشيم، زمان آن فرا رسيده است که توشه برگيريم
و از باقي مانده دوران جواني به درستي بهره ببريم.
***
[1] کلمة «سحوب» لم أعثر عليها في کتب اللُّغة، والأنسب کلمة «شحوب».
[2] ألفَيتُ الشيء: وجَدتُه (الصحاح: ج 6 ص 2484 «لفا»).