بازگشت

عزاداري عبدالله بن جعفر


«عبداللَّه بن جعفر» ماتمي براي سوگواري عموزاده اش حسين عليه السلام به پا کرد،مردم بر او وارد مي شدند و او را در آن مصيبت دردناک، تسليت مي گفتند. مورخان مي گويند: عبداللَّه، غلامي داشت که او را «ابوالسلاسل» مي گفتند، او به عبداللَّه گفت: «اين است آنچه از حسين به ما رسيد!!».



[ صفحه 503]



آن نابخرد، فکر مي کرد که با اين سخن، به عبداللَّه تقرّب مي جويد زيرا اگر حضرت حسين عليه السلام نمي بود، دو پسر عبداللَّه بن جعفر شهيد نمي شدند. هنگامي که فرزند جعفر، سخنش را شنيد، بي اختيار گشت و با نعلين خود بر او زد و گفت:

«اي فرزند کنيز بدبو! اين را در مورد حسين مي گويي؟ به خدا! اگر همراه او بودم، دوست داشتم که از او جدا نشوم تا اينکه همراه وي کشته گردم، به خدا! آنچه مرا در مورد فرزندانم آرام مي سازد و مصيبت آنان را بر من آسان مي کند، اين است که آن دو، همراه برادر و عموزاده ي من، در حالي که با وي همدردي نموده و در کنارش شکيبا بوده اند، کشته شده اند».

سپس، روي به حاضران در مجلس خود کرد و به آنان گفت: «خداي را سپاس! مصيبت شهادت حسين بر من گران آمد، اگر من جان خود را فدايش نکردم، دو پسرم او را همراهي کرده اند». [1] .


پاورقي

[1] طبري، تاريخ 466 /5.