بازگشت

داغدار شدن هاشميان


خبر دردناک شهادت حضرت حسين عليه السلام، همچون صاعقه، بر سر هاشميان فرود آمد؛ زيرا صداي شيون و فرياد از خانه هايشان برخاست و بانوي بزرگوار، زينب دختر عقيل [1] ، در حالي که موي پريشان کرده بود، خارج شد و فرياد مي کشيد: «وامحمدا! واحسينا! اي واي برادرانم! اي واي خويشاوندانم!». [2] .

آنگاه، با سوزدل، به سرودن ابياتي پرداخت که با آنها مسلمانان را مخاطب قرار داده مي گفت:



ماذا تقولون إن قال النبي لکم

ماذا فعلتم و أنتم آخر الأمم



بعترتي و بانصاري و ذريّتي

منهم اساري و قتلي ضرجوا بدم



ما کان هذا جزائي اذ نصحت لکم

أن تخلفوني بسوء في ذوي رحمي



«چه مي گوييد، اگر پيامبر به شما بگويد، چه کرديد، در حالي که بهترين امّتها هستيد».

«با عترت و با ياران و ذريّه ام که بعضي از آنان اسير و بعضي کشته و آغشته به خون گشته اند».

«اين سزاي من نبود که براي شما دلسوزي نمودم و شما اين چنين بعد از من با خويشاوندانم بدي کرده ايد».

«ابوالاسود»، در حالي که غرق در گريه و عزا بود، به وي پاسخ داد که



[ صفحه 502]



مي گوييم: «پروردگارا! ما به خود ستم کرده ايم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نکني، از زيانکاران خواهيم بود».

آنگاه سخت بي تاب گشت و چنين سرود:



اقول و زادني حنقاً و غيظاً

ازال اللَّه ملک بني زياد



و ابعدهم کما بعدوا و خافوا

کما بعدت ثمود و قوم عاد



و لا رجعت رکائبهم اليهم

اذا وقفت يوم التناد [3] .



«مي گويم: در حالي که کينه و خشمم افزون گشته است، خداوند حکومت بني زياد را نابود سازد».

«و آنان را دور گرداند که دور شدند و هراسان گشتند آن گونه که ثمود و قوم عاد، دور شدند».

«و شترهايشان به سويشان باز نيايند، آنگاه که در روز فريادرس طلبي ايستاده ايد».

گريه و زاري، عموميت يافت و عزاداري و اندوه در همه ي مناطق مدينه، منتشر گشت و بيش از آن روز، گريه کننده اي ديده نشده بود.


پاورقي

[1] زينب، دختر عقيل با علي بن رکانه از خاندان عبدالمطلب، ازدواج کرد و از او پسري به دنيا آورد و از دختران او، عبده است که مادر ابي‏البختري، قاضي معروف مي‏باشد. اين مطلب در انساب‏الاشراف ص 420 /3 آمده است.

[2] مرآةالزمان في تواريخ الاعيان.

[3] مجمع‏الزوائد 199 /9. طبراني، المعجم الکبير 127 -126 /3.