خطبه ي آن بانوي بزرگوار، موجي خروشان در مجلس يزيد به وجود آورد و در دلهاي حاضران، احساس اندوه، مصيبت و سرخوردگي را گسترش داد؛ زيرا همه ي شبهات را از آنان دور ساخت و همه ي اقداماتي را که معاويه براي برپا نمودن دولت و قدرت خويش انجام داده بود، بر باد داد، يزيد، در پي يافتن بهانه هايي براي توجيه جنايت خويش برآمد و به مردم شام گفت: «آيا مي دانيد فرزند فاطمه از کجا آمد؟ و چه چيزي او را واداشت تا آن کار را انجام دهد و چه چيزي او را در



[ صفحه 461]



آنچه گرفتار آمد گرفتار ساخت؟».

- «خير».

- «ادعا مي کند که پدرش از پدرم بهتر و مادرش فاطمه دختر رسول خدا، از مادرم بهتر و او نيز از من بهتر و به اين کار شايسته تر است، اما گفته اش که پدر او،از پدرم بهتر است، پدرم، پدرش را نزد خداي عزيز و جليل محاجه نمود و مردم دانستند که حکم به نفع کداميک از آنها صادر شد.

و اما گفته اش که مادرش، بهتر از مادرم مي باشد، به جانم سوگند که فاطمه دختر رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله از مادرم بهتر است.

و اما گفته اش که جد او از جدّم بهتر است؛ به جانم سوگند کسي نيست که به خدا و روز آخرت، ايمان داشته باشد و معتقد باشد که براي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله در ميان ما برابر و همتايي باشد، ولي وي (يعني حسين عليه السلام) به سبب کم اطلاعي اش به اين کار دست زد و قول خداي تعالي را نخواند که:

«بگو اي پيغمبر! بار خدايا! اي پادشاه ملک هستي، تو هر که را خواهي، ملک و سلطنت بخشي و از هر که خواهي بگيري و به هر که خواهي عزّت و اقتداربخشي و هر که را خواهي، خوار گرداني». [1] .

«خداوند، ملکش را به هر کس که بخواهد، مي دهد». [2] [3] .

آن ستمگر، گمان کرده بود که منطق فضيلت نزد خداوند، بر اساس دستيابي به قدرت است و از اين راه، برتري خود را بر امام، ادعا مي کرد در حالي



[ صفحه 462]



که نمي دانست دستيابي به ملک و قدرت نزد خداوند ارزشي ندارد؛ زيرا آن را به نيکوکار و بدکار مي بخشد.