بازگشت

غارت نمودن آزاد زنان نبوت


فرومايگان اهل کوفه و بردگان فرزند مرجانه، به غارت نمودن آزاد زنان نبوت و بزرگ بانوان رسالت، روي آوردند و هر آنچه از زر و زيور بر آنان بود، غارت نمودند. فرومايه اي از فرومايگان با پستي و وحشيگري به سوي حضرت «ام کلثوم عليهاالسلام» رفت و گوشواره اش را از او ربود. [1] فرومايه ي پليدي، سوي حضرت فاطمه دختر امام حسين عليه السلام شتافت و خلخال او را در حالي که به شدت مي گريست، از پايش بيرون آورد، دختر حضرت حسين عليه السلام از او در شگفت شده به وي گفت: «چرا گريه مي کني؟!».

- «چگونه نگريم در حالي که دختر رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را غارت مي کنم».

هنگامي که همدردي او را ديد به وي فرمود: «مرا رها کن».

آن فرومايه، پستي خود را نشان داد و گفت: «مي ترسم کسي غير از من



[ صفحه 361]



آن را بربايد» [2] .

آنان به غارت خيمگاه شتافتند، شمر، بر اثاثيه ي حضرت حسين عليه السلام حمله برد تا آنها را غارت کند که مقداري طلا يافت و آن را ربود و مقداري از آن را به دخترش داد تا آن براي خود زيوري بسازد. هنگامي آن را نزد زرگر برد، او همين که آن را وارد آتش کرد، دود شد و به هوا رفت. [3] .

همچنين، زني از خاندان بکر بن وائل، غارت، تاراج و پريشان ساختن دختران رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را که مشاهده کرد، با پريشان حالي به راه افتاد و خاندان خود را براي رها ساختن يادگارهاي نبوت از دست آن جفاکاران، تشويق نموده گفت: «اي خاندان بکر بن وائل! آيا دختران رسول خدا غارت شوند! جز براي خدا حکمي نيست، بايد براي رسول خدا انتقام گرفت.

همسرش به سوي وي شتافت و او را به خيمه ي خود بازگرداند. [4] .

آن سپاه، از هر سرشت انساني جدا شد و از هر دلسوزي و رحمتي، تهي گشت؛ زيرا افراد آن، دختران رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را با تَه چوبهاي نيزه هايشان مي زدند و آنان از ترس، به يکديگر پناه مي بردند، فاطمه دختر امام حسين عليه السلام، از شدت ضربه ها، بيهوش برزمين افتاد، هنگامي که به خود آمد، عمه اش حضرت ام کلثوم را ديد که در کنار وي مي گريست. [5] .

فاجعه ي خاندان رسالت، سنگ را به گريه مي اندازد و عواطف صخره ها را برمي انگيزد.



[ صفحه 362]




پاورقي

[1] مظفري، تاريخ ص 208.

[2] سير اعلام النباء 303 /3.

[3] الصراط السوي في مناقب آل‏النبي، ص 90.

[4] اللهوف،ص 180، مقرّم، مقتل، ص 301.

[5] مقرّم، مقتل، ص 301 -300.