بازگشت

اسب امام حسين


اسب حضرت حسين عليه السلام پيشانيش را به خون امام شهيد آغشته کرد و پريشان به سوي خيمه ي حضرت دويد تا خانواده اش را از قتل آن حضرت، آگاه کند. هنگامي که زنان به او نگريستند، از کشته شدن آن حضرت آگاه شدند، [1] در زيارت ناحيه آمده است: «هنگامي که زنان، اسب را خوار گشته و زين را بر آن سرنگون ديدند، از سراپرده ها با موهاي پريشان و بر صورت خود زنان با



[ صفحه 358]



صورتهاي هويدا، خارج شدند و شيون مي کردند، پس از عزت، ذليل گشته بودند و به سوي قتلگاه حسين شتافتند».

بزرگ بانوي وحي، فرياد کشيد: «وا محمدا! واي پدرجان! واي علي جان! واي جعفر!واي حمز! اين حسين است در بيابان، در کربلا به روي زمين افتاده، کاش آسمان بر زمين فرود مي آمد و کاش کوهها بر دشتها کوبيده مي شدند». [2] .

سپاهيان سراسيمه شدند و دوست داشتند که زمين در زير پايشان فرورود، اشک آن جفاکاران از شدت مصيبت دختران رسالت، جاري گشت.


پاورقي

[1] تاريخ مظفري، ص 208.

[2] مقرم،مقتل الحسين، ص 284.