بازگشت

خارج شدن حضرت زينب


نوه ي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله حضرت زينب عليهاالسلام از خيمه اش با پريشانحالي خارج شد، در حالي که برادر و ديگر افراد خانواده اش را سوگواري مي نمود و با سوزدل مي گفت: «کاش آسمان بر زمين مي افتاد!».

ابن سعد، جلو آمد، حضرت زينب بر او فرياد زد: «اي عمر! آيا راضي شدي که اباعبداللَّه کشته شود و تو به او نگاه کني؟».

آن پليد، از او روي برگرداند، در حالي که اشکهايش بر ريش شومش جاري بود. [1] .

آن بزرگ بانو، بيش از اين طاقت نياورد که برادرش را با آن حالت بنگرد، حالتي که صبر را مي لرزاند، پس به سوي خيمه اش بازگشت تا زنان و کودکان پريشانحال را آرام سازد.


پاورقي

[1] جواهر المطالب 289 /2.