بازگشت

پايداري امام


امام عليه السلام در برابر دشمنانش، تنها در ميدان ايستاد در حالي که آن فجايع هولناک، بر ايمان و يقين آن حضرت افزوده بود، با چهره اي شاداب و مطمئن به جايگاههاي فردوس برين که به سويش خواهد رفت.

امام، با عزمي راسخ ايستاد که نه شهادت فرزندان و اهل بيت و يارانش، تصميم او را سست کرده بود و نه درد تشنگي ريزش خون او را رنج مي داد، اين از نوع پايداري پيامبران و اولواالعزم است، آنان که خداوند ايشان را بر ديگر بندگانش برتري داد. فرزندش، حضرت علي بن الحسين، زين العابدين عليه السلام نمونه هاي شگفت انگيزي از صبر و پايداري پدرش روايت کرده و فرموده است: «هر قدر که وضعيت، سخت تر مي شد، رنگش درخشان تر و اعضايش مطمئن تر مي گشتند تا آنجا که بعضي از آنان گفتند: بنگريد که چگونه به مرگ



[ صفحه 332]



اعتنايي ندارد». [1] .

«عبداللَّه بن عمار» نيز گفته است: «حسين را ديدم، آنگاه که بر او جمع شدند، بر کساني که در سمت راستش بودند، حمله مي برد تا آنجا که از او هراسان گشتند [2] به خدا! نديدم انسان عزيز از دست داده اي را که فرزندان و يارانش کشته شده باشند، از او استوارتر و يا مصمم تر باشد. و به خدا! همانند او را پيش از او و يا بعد از وي نديده ام در حالي که گفته ي «ابن خطاب فهري» را تمثل مي نمود و بر زبان مي آورد:



مهلاً بني عمنا ظلامتنا

ان بنا سورة من القلق



لمثلکم تحمل السيوف و لا

تغمز احسابنا من الرفق



اني لأنمي اذا انتميت

الي عز عزيز و معشر صدق



بيض سباط کأن اعينهم

تکحل يوم الهياج بالعلق [3] .



«اي عموزادگان! درستم به ما درنگ کنيد که ما را موجي از پريشاني باشد».

«براي همچون شماست که شمشيرها به کار مي آيند و اصل و نسب ما از مدارا، فرومايه نمي گردد».

«من هرگاه از اصل و نسب سخن گويم از عزّتي گرانمايه و گروهي با صداقت سخن مي گويم».



[ صفحه 333]



«سپيد چهرگاني که چشمانشان در روز نبرد، سرمه ي خون مي کشند».

آنگاه بر دشمنان خدا حمله برد و با آنان به سخت ترين نبردي پرداخت که مردم ديده بودند، در حالي که بر ميمنه ي سپاه يورش برده و چنين رجز مي خواند:



الموت اولي من رکوب العار

والعار اولي من دخول النار



«مرگ از دچار ننگ شدن بايسته تر است و ننگ از داخل شدن به آتش شايسته تر باشد».

سپس بر ميسره ي لشکر حمله برد در حالي که چنين رجز مي خواند:



انا الحسين بن علي

آليت ان لا انثني



احمي عيالات ابي

امضي علي دين النبي [4] .



«من حسين بن علي هستم که سوگند خورده ام باز نگردم».

«خانواده ي پدرم را حمايت مي کنم و بر دين پيامبر حرکت نمايم».

آري، تو حسين هستي که دنيا را پر از شرافت و مجد نموده اي، تو تنها کسي هستي در اين دنيا که از تصميم و اراده ات بازنگشتي، نه خوار گشتي و نه سست شدي، بلکه در راه مبارزه پيش رفتي و دژهاي ستمکاران و سرکشان را درهم کوبيدي.

تو بر دين جدّت، حضرت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله درگذشتي و برانگيزنده و تجديد کننده مي باشي که اگر تو نمي بودي، شبحي مبهم مي ماند و اثري بر واقعيّت زندگي نمي داشت.

«ابن حجر» روايت کرده که امام مي جنگيد و اين ابيات را مي سرود:



انا ابن علي الحر من آل هاشم

کفاني بهذا مفخراً حين افخر





[ صفحه 334]





و جدّي رسول اللَّه اکرم من مشي

و نحن سراج اللَّه في الناس يزهر



و فاطمة امي سلالة احمد

و عمي يدعي ذوالجناحين جعفر



و فينا کتاب اللَّه انزل صادقاً

و فينا الهدي والوحي والخير يذکر [5] .



«من فرزند علي آزاده از خاندان هاشم هستم که مرا اين افتخار بس است هرگاه افتخار کنم».

«و جدّ من رسول خداست گرامي ترين کسي که بر زمين قدم برداشت و ما چراغ خدا هستيم که در ميان مردم مي درخشد».

«و فاطمه فرزند احمد مادر من است و عموي من جعفراست که صاحب دو بال ناميده مي شود».

«و کتاب خدا در ميان ما به راستي نازل شد و در مورد ماست که هدايت و وحي، ياد آورده مي شود».


پاورقي

[1] شوشتري، خصائص الحسين، ص 40.

[2] ابن‏کثير، تاريخ 188 /8.

[3] ريحانة الرسول، ص 64 و در آن آمده است: «عجيب آن است که هر کس اين ابيات را تمثل نمود، به قتل رسيد، حضرت حسين عليه‏السلام در روز عاشورا به آنها تمثل جست و زيد بن علي در روز سبخه و يحيي بن زيد در روز جوزجان و هنگامي که ابراهيم بن عبداللَّه بن حسن در قيامش بر ضد منصور به آنها تمثل جست، يارانش آن را بدشگون دانستند و چيزي نگذشت که تيري جفاکارانه به سوي وي آمد و او را به قتل رساند».

[4] ابن‏شهرآشوب، مناقب 110 /4.

[5] الصواعق المحرقة، ص 197. جوهرة الکلام في مدح السادة الاعلام، ص 119.