بازگشت

عبدالله بن مسلم


جوان بني هاشم، «عبداللَّه بن مسلم» [1] به ميدان جهاد شتافت و در گردابها و سختيهاي جنگ، به شوق شهادت، فرو رفت در حالي که با سيماي زيبا و شجاعت خود، ديدگان را مبهوت ساخته بود و چنين رجز مي خواند:



اليوم القي مسلما و هو ابي

و فتية ماتوا علي دين النبي



ليسوا کقوم عرفوا بالکذب

لکن خيار و کدام النسب



من هاشم السادات اهل الحسب [2]

«امروز پدرم مسلم را ديدار مي کنم و جوانمرداني که بر دين پيامبر درگذشتند».



«نيستند همانند قومي که به دروغ شناخته شدند، بلکه آنان نيکان و گرامي نسبان هستند».

«از بني هاشم، سادات اصيل».

وي، خود را معرفي نمود که فرزند شهيد جاويد، «مسلم بن عقيل» است و اينکه وي در همان روز، با پدرش و با جوانمردان از عموزادگانش که در راه اسلام شهيد شدند و بر دين پيامبر صلي اللَّه عليه و آله درگذشتند، ديدار خواهد کرد، آنان همچون اهل کوفه نبودند که به فريب، خيانت و دروغ، شناخته شده اند، بلکه از نسل هاشم سرور عرب مي باشند که در وجود آنها هر فضيلت و شرفي در اسلام جمع مي شود.



[ صفحه 299]



آن جوان، به سختي نبرد کرد و در سه حمله، گروهي را به قتل رساند که فرومايه ي گناهکار، «يزيد بن رقاد» [3] ، تير جفا را به سويش نشانه گرفت که آن جوان، دست خود را جلويش قرار داد، ولي آن تير، دستش را به پيشانيش دوخت و او نتوانست تير را از خود دور کند و در حالي که درد شديد، وي را به سختي رنج مي داد، آن آدمکشان جنايتکار را نفرين کرد و گفت: «خداوندا! آنان ما را اندک و خوار خواسته اند، پس آنان را بکش آن گونه که ما را کشتند».

فرومايه ي ديگري بر او تاخت و با نيزه، ضربه اي به قلبش زد که آن جوان در دفاع از مقدس ترين حرمتها در اسلام، به شهادت رسيد. [4] .


پاورقي

[1] «عبداللَّه بن مسلم»، مادرش، رقيه دختر حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام است. اين مطلب در نسب قريش، ص 45 آمده است.

[2] الفتوح 203 -202 /5.

[3] در تاريخ ابن‏اثير 74 /4 آمده است: «عمرو بن صبيح صدائي» بود که به سوي وي تير پرتاب نمود.

[4] مقرّم، مقتل الحسين، ص 362.