بازگشت

شهادت مسلم بن عوسجه


يکي از بزرگان ياران امام و فردي کم نظير و درخشان از ياورانش؛ يعني «مسلم بن عوسجه» در ميدان نبرد، بر زمين افتاد و امام به سوي محل افتادنش حرکت کرد، در حالي که مسلم، با سکرات موت دست به گريبان بود. امام به وي نزديک شد، به او فرمود: «اي مسلم! خداوند تو را رحمت فرمايد، بعضي از آنان در گذشته و بعضي در انتظارند و هيچ تبديلي روا نداشته اند....».

آنگاه، همرزم و برادرش در جهاد، «حبيب بن مظاهر» به وي نزديک شد



[ صفحه 250]



و به او گفت: «مرگ تو بر من گران آمده است، اي مسلم! تو را مژده ي بهشت باد!».

مسلم با صدايي آهسته گفت: «خداوند تو را مژده ي خير دهد».

حبيب روي به او کرده گفت: «اگر علم من به آمدنم در پي تو نبود، دوست مي داشتم که به آنچه اهتمام مي ورزي مرا وصيّت نمايي».

مسلم به عزيزترين و خالص ترين چيزي که نزد او بود، او را وصيت نمود و در حالي که به امام اشاره مي کرد، گفت: «تو را در مورد اين، وصيت مي کنم که در دفاع از او جان فدا کني».

اين کلمات، آخرين چيزي بود که بر زبان آورد. [1] به حقيقت اين همان عظمت است با آنچه از معاني بلندي و شرف نزد ياران امام در بردارد؛ زيرا هر يک از آنان نماينده ي شرافت انسانيّت در همه ي زمانها و مکانهايش بودند.

اين، همان وفاداري است که با ايمان بي حد و مرز به حرکت مي آيد، وي در آن لحظه از زندگانيش، نه به خانواده اش مي انديشيد و نه به چيزي از مسائل دنيا بلکه حسين، همه ي انديشه اش را در برگرفته؛ زيرا تا آخرين نفس از زندگي اش، در دوستي آن حضرت، اخلاص ورزيده بود.

اردوگاه ابن سعد با کشته شدن اين قهرمان عظيم- يعني مسلم- نفس راحتي کشيد، آنان به يکديگر مژده مي دادند و با شماتتي آشکار يکديگر را ندا مي کردند: «مسلم کشته شد». ربعي

اين امر، بر «شبث بن ربعي» گران آمد؛ زيرا وي مسلم را مي شناخت و فضيلتش را گرامي مي داشت، پس با تأثر، اطرافيانش را اينگونه مخاطب قرار داد: «مادرتان به عزايتان بنشيند! شما خودتان را با دستان خود مي کشيد



[ صفحه 251]



و خودتان را براي ديگران خوار مي سازيد، آيا از کشته شدن مسلم شادمان مي گرديد؟! سوگند به آنکه براي وي اسلام آوردم، من شاهد اقدامي از وي در ميان مسلمين بودم، او را ديدم در روز فتح آذربايجان که شش نفر از مشرکان را کشت پيش از آنکه اسبان مسلمين بخوابند، آيا کسي چون او کشته مي شود و شما خوشحال مي شويد؟». [2] .

آن مسخ شدگان که اين قهرمان عظيم را کشتند، همانا خود را کشته بودند، زيرا وي در دفاع از منافع و حقوق آنان که حکومت اموي آنها را ناچيز شمرده بود کشته شده بود.

مورخان مي گويند: مسلم، جمعي از بزرگان اردوگاه اموي را به هلاکت رساند که از جمله آنان: «ابن عبداللَّه ضبابي» و «عبدالرحمن بن ابي خشکاره ي بجلي» بوده اند. [3] .


پاورقي

[1] البداية والنهاية 182/8، طبري، تاريخ 436 -435 /5.

[2] ابن‏اثير، تاريخ 68 -67 /4، طبري، تاريخ 436 /5.

[3] ابن‏اثير، تاريخ 68 /4.