بازگشت

بردن سرها به دمشق


«فرزند مرجانه»، سر مسلم و هاني و عمارة بن صلخب ازدي [1] را نزد اربابش يزيد، به دمشق فرستاد تا جايزه را به دست آورد و اخلاص خاندان سلطنتي را به خود اختصاص دهد. وي همراه سرها، اين نامه را نيز ارسال نمود:



[ صفحه 518]



«اما بعد: خداي را شکر که براي امير المؤمنين، حقش را گرفت و دشمنش را از او بازداشت، به امير المؤمنين - که خدايش گرامي بدارد - خبر مي دهم که مسلم بن عقيل به خانه هاني بن عروه مرادي، پناه برد و من جاسوساني برآنها گماشتم و افرادي نفوذي ميانشان وارد کردم تا آنها را خارج نمودم، خداوند مرا بر آنها توانايي داد و گردنهايشان را زدم و سرهايشان را همراه «هاني بن ابي حيه وداعي همداني» و «زبير بن اروح تميمي» که هر دو از حرف شنوان و مطيعان هستند، براي تو فرستادم. امير المومنين هر چه مي خواهد، از آنها بپرسد که آنان داراي علم و صداقت و فهم و ورع هستند، و السلام» [2] .

اين نامه، متضمن عملياتي است که آن ستمگر براي نابودي قيام انجام داده بود که مهمترين آنها عبارتند از:

1 - کمک گرفتن از خبرچينان و جاسوسان در شناسايي مسائل قيام و آگاه شدن از اسرار آن که غلامش «معقل»، اين مأموريت را انجام داد.

2 - وي کساني را به صورت نفوذي نزد هاني که عضو برجسته انقلاب بود، فرستاد تا اينکه وي را در اختيار گرفت و بازداشت نمود و به همين گونه در مورد مسلم، دست به توطئه زد و بزرگان و نام آوران و سرشناسان کوفه را فرستاد که رعب و وحشت را بگسترانند، اين کار به از هم گسيختگي سپاه مسلم انجاميد.


پاورقي

[1] انساب الاشراف 342 / 2.

[2] طبري، تاريخ 380 / 5.