بازگشت

به سوي رفيق اعلي


اينک وقت آن فرارسيده که رهبر بزرگ، پس از آنکه رسالت خود را با ايمان و اخلاص ادا کرده بود، از اين زندگي منتقل گردد، در حالي که شهادت، به دست مسخ شده ناپاک، فرزند مرجانه به او روزي شده بود.

فرزند زياد، «بکير بن حمران» را که مسلم به وي ضربه زده بود، براي کشتن وي مأمور کرد و به وي گفت: «مسلم را بگير و او را به بالاي کاخ ببر و با دست خود، گردنش را بزن تا بدين وسيله، سينه تو بهتر انتقام گرفته باشد».

مسلم، به فرزند اشعث که به وي امان داده بود، نگاه کرد و گفت: «اي فرزند اشعث! به خدا! اگر تو مرا امان نمي دادي، تسليم نمي شدم، برخيز و با شمشيرت از من دفاع کن».



[ صفحه 512]



فرزند اشعث اعتنايي به وي نکرد [1] .

مسلم با لبخندي برلب، از مرگ استقبال نمود. او را به بالاي قصر بردند، در حالي که خداوند را با طمأنينه و رضايت کامل، تسبيح و استغفار مي نمود و مي گفت: «خداوندا! ميان ما و ميان قومي که ما را فريب دادند و ياري نکردند، حکم کن» [2] .

جلّاد، او را بالاي محلّه کفّاشان برد و گردنش را زد و سرو بدنش را به پايين انداخت. [3] ، بدين گونه بود که زندگي اين قهرمان بزرگي که سرشت عمويش امير المؤمنين عليه السلام و آرمانهاي عموزاده اش حضرت حسين عليه السلام را در برداشت، به پايان رسيد و در راه دفاع از حق و دفاع از حقوق مظلومان و ستمديدگان، شهيد گرديد.

قاتل جنايتکار، پايين آمد و فرزند زياد به استقبالش رفت و به وي گفت: «وقتي که او را بالا مي برديد، چه مي گفت؟»

«خداوند را تسبيح و استغفار مي نمود. هنگامي که مي خواستم او را بکشم به او گفتم: خداي را شکر که به من بر تو قدرت داد تا از تو انتقام بگيرم، پس ضربه اي به او زدم که کارگر نيفتاد و او به من گفت: آيا در من خراشي مي بيني که به خاطر آن به جاي خونت، مرا ملامت کني، اي برده!».

فرزند زياد در شگفت شد و اظهار تعجب نمود و آن را بزرگ شمرده، گفت: «آيا هنگام مرگ نيز افتخاري داشته اي!» [4] .



[ صفحه 513]



با کشته شدن مسلم، صفحه درخشاني از برجسته ترين صفحات عقيده و جهاد در اسلام، بسته شد، وي در راه عدالت اجتماعي و به خاطر رهايي امّت و آزاد ساختن آنها از ظلم و جور کشته شد، او نخستين شهيد از خاندان نبوت بود که آشکارا در برابر مسلمين کشته مي شد و آنان به حمايت و دفاع از وي بر نخاستند!


پاورقي

[1] تاريخ، طبري 378 / 5.

[2] الفتوح 103 / 5.

[3] مروج الذهب 59/3.

[4] ابن اثير، تاريخ 36 - 35 / 4.