بازگشت

يورش بر مسلم


آن ستمگر، «عمرو بن حريث مخزومي» مسؤول پليس خود و «محمد بن اشعث» را براي جنگ با مسلم تعيين کرد و سيصد نفر از جنگجويان و سواران کوفه را به آنان ملحق ساخت، آن و حشيان درنده براي جنگ با آن رهبر بزرگي که مي خواست آنان را از خواري و بردگي، رهايي بخشد و از ظلم و ستم، نجات دهد، پيش رفتند.



[ صفحه 495]



هنگامي که مسلم صداي سم اسبان و فرياد مردان را شنيد، دانست که به سوي او آمده اند، پس به سوي اسب خويش رفت و آن رازين و افسار نموده، زره خويش را بر آن نهاد، شمشير خود را بست و روي به آن بانوي بزرگوار کرد و از ميهمان نوازي اش سپاسگزاري کرد و به او خبر داد که آنچه به وي رسيده از جانب فرزند ستمکار فرومايه اش مي باشد، آنگاه به وي گفت: «خداوند تو را رحمت کند و از سوي من، جزاي خير دهد... بدان که از جانب پسرت، به سوي من آمده اند...» [1] .

سپاهيان برخانه يورش بردند و او بر آنان تاخت و باشمشير بر آنها ضربه زد، آنها پاي به فرار گذاشتند، سپس باز به سوي او آمدند، وي آنها را از خانه بيرون کرد و در خيابان، در حالي که شمشير خود را کشيده بود و در دل خود ترس و رعبي نداشت، به سوي آنان رفت و سرهايشان را با شمشير خود درو مي کرد، آنچنان شجاعت و قهرماني نادري نشان داد که تاريخ در همه عمليات جنگي، نظير آن را نديده بود. وي با آنان نبرد مي کرد، در حالي که اين رجز را بر زبان مي آورد:



هو الموت فاصنع و يک ما انت صانع

فأنت بکاس الموت لا شک جارع



فصبراً لامر اللَّه جلّ جلاله

فحکم قضاء اللَّه في الخلق ذايع [2] .



«اين مرگ است، و اي برتو! هرچه خواهي کن، که تو بدون شک، جام مرگ را سرخواهي کشيد».

«پس در برابر فرمان خداوند جليل شکيبا باش؛ زيرا خواست خدا در ميان



[ صفحه 496]



مردم جاري است».

هاشم، شجاعت و قدرت نبردي را ارائه داد که خردها را در شگفت و عقلها را خيره ساخت؛ زيرا وي بنا به آنچه بعضي از مورخان گفته اند، 41 نفر را به قتل رساند [3] اين غير از تعداد زخميان است، قدرت کم نظيرش چنان بود که با دست خود يکي از آنها را مي گرفت و بر بالاي خانه مي انداخت [4] ، در تاريخ انسانيت، چنين قهرماني، وجود ندارد و نه قدرتي اين گونه، اين عجيب نيست؛ زيرا عمويش، علي بن ابيطالب است که شجاعترين، دليرترين و با اراده ترين مردم بود.

بزدلان کوفه، انواع بي رحمانه و غير معمولي جنگ را با وي به کار بردند؛ زيرا بر پشت بام خانه هايشان رفتند و او را با سنگ و گداخته هاي آتشين مي زدند [5] ، اگر جنگ در ميدان وسيعي بود، مسلم بر آنها غالب مي گشت ولي نبرد، در کوچه ها و خيابانها بود.


پاورقي

[1] الفتوح 93 - 92 / 5.

[2] ابن شهراشوب، مناقب 93 / 4.

[3] ابن شهراشوب، مناقب 93 / 4.

[4] الدر النضيد، ص164. ترجمه نفس المهموم، ص52.

[5] بيهقي، المحاسن و المساوي 60/1.