بازگشت

محمد نجار


«محمد نجار» مي گويد: «امّا حقانيّت حسين عليه السلام در خلافت، مسأله اي است که دلهاي اکثريت مردم آنرا مي پذيرد، ولي اين دلها چه ارزشي دارند، اگر شمشيرها آنرا تأييد نکند، با اين وصف قيام لازم نيست؛ زيرا رهبري پايين تر با وجود فرد برتر، جايز است چرا که علي بن ابيطالب عليه السلام معتقد به حقانيت خود در خلافت بود، ولي برکسي قيام نکرد» [1] .

نجار، معتقد است که خلافت يزيد شرعي بوده! و از نوع امامت ضعيف تر مي باشد که نزد آنها، جايز است... ولي، امامت ضعيف تر با وجود برتر، با ادله ي فراوان علمي، بطلانش محرز گشته و متکلمان شيعه، ادله ي قاطعي بر نادرستي آن اقامه نموده و گفته اند التزام به آن، قيام بر منطق و شورش بر هدايت اسلام است که در احکامش، از سنتهاي زندگي و آنچه مصلحت عامه اقتضايش را دارد، پيروي مي کند، جايز شمردن تقديم مفضول بر فاضل، جايگاهي در منطق ندارد؛ زيرا اين امر، نابودي شايستگيها و شورش بر مصلحت امت را در بر دارد و قرآن کريم، برابر شمردن اين دو را ناپسند دانسته است آنجا که خداي تعالي مي فرمايد: «هَلْ يَسْتَوي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذينَ لَا يَعْلَمُونَ» [2] .

«آيا کساني که دانا هستند با آنها که نادانند، برابرند؟».

و آنگونه که اصوليون مي گويند، اگر اين قاعده را بپذيريم، بازهم بر خلافت يزيد، منطبق نمي شود، زيرا وي، به اجماع مسلمين، فضلي نداشته، بلکه انساني مسخ شده بوده که دست در کار جنايت داشته و در منکرات، غوطه ور گشه بود و قيام بروي، شرعاً واجب بوده است.



[ صفحه 46]




پاورقي

[1] الدولة الاموية في الشرق، ص 103 -102.

[2] سوره زمر/ 9.