بازگشت

حمايت اسلام


از محکمترين عواملي که فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر آنها دست به قيام زد، حمايت اسلام از خطر حکومت اموي بود، آن حکومتي که مي کوشيد تا اسلام را محکوم کند و ريشه کن سازد و ارزشهايش را به خاک سپارد، زيرا يزيد، در حالي که بر مسند خلافت اسلامي قرار داشت، کفر و الحاد خود را با اين گفته اش اعلام نمود:



[ صفحه 355]





لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء و لا وحي نزل



«بني هاشم در مملکت بازي نمودند؛ زيرا نه خبري آمده و نه وحيي نازل شده است».

اين شعر، از عقيده جاهلي که يزيد به آن پايبند بود، پرده برداشت؛ زيرا يزيد به وحي، کتاب، بهشت و جهنم، اعتقادي نداشت و سبط پيامبر، ملاحظه کرد که اگر براي حمايت دين، قيام نکند، نوه ابوسفيان بر آن يورش خواهد برد و ديگر تنها نامي از آن خواهد ماند، بنابراين، آن حضرت عليه السلام انقلاب بزرگش را آغاز کرد که در آن، خود را قرباني دين خدا ساخت و خون پاکش که معطر به عطر رسالت بود، مرهم اين دين گرديد و مسلّم است که اگر فداکاري آن حضرت نبود، از اسلام نه اسمي مي ماند و نه رسمي، دين، دين جاهليت و دين فحشا و فسق مي شد و همه زحمات پيامبر صلي الله عليه و آله و تلاشهاي آن حضرت براي خير و هدايت مردم، برباد مي رفت؛ چنانچه پيامبر صلي الله عليه و آله از پس غيب، آينده امّتش را نگريست و با چشم يقين مشاهده کرد که چگونه امّتش به انحراف از دين دچار مي گردند و چه فتنه ها و مصيبتهايي به دست فرومايگاني از قريش بر آنان وارد مي شود و مشاهده فرمود اين حسين عليه السلام است که به حمايت اسلام بر مي خيزد، آنگاه آن سخن جاويدانش را بر زبان آورد که: «حسينٌ مني و انا من حسين؛ حسين از من است و من از حسينم» و به حق، پيامبر صلي الله عليه و آله از حسين بود؛ زيرا فداکاري وي حمايت از قرآن بود و خون پاکش باگذشت قرون و اعصار، همچنان درخت اسلام را آبياري خواهد نمود.