بازگشت

مسؤوليت ديني


اسلام، مسؤوليت بزرگي را در مورد آنچه در کشور مسلمين اتفاق مي افتد، حوادث و بحرانهايي که با دين آنان منافات دارد و با منافعشان سازگار



[ صفحه 349]



نيست، برعهده هر مسلمان گذاشته است؛ زيرا هيچ پذيرفته نيست در اسلام که مسلمان، در برابر حوادث تکان دهنده اي که بر امّت يورش مي آورد و منافع آن را نابود مي سازد، موضعي غير مسؤولانه و لا اباليگرانه داشته باشد، در حالي که پيامبر صلي الله عليه و آله اين مسؤوليت را اعلام کرده و فرموده است: «کلکم راع و کلّکم مسؤول عن رعيّته» «هرکدام از شما در مورد اجتماع و مردمش مسؤوليت دارد»، پس مسلمان در برابر خداوند مسؤول است که اجتماعش را مورد توجه خود قرار دهد و براي حفظ منافع کشور و دفاع از امتش، بيدار بماند.

در پرتو اين مسؤوليت بزرگ است که امام با ستم امويان مبارزه نمود و بابرنامه هاي آنان که هدفشان به بردگي کشيدن امّت و خوار نمودن آن و به يغما بردن ثروتهايش مي باشد، نبرد کرد، آن حضرت عليه السلام در مورد آنچه اسلام بر او واجب کرده مبني بر اين که با حکومت طاغوتي يزيد جهاد کند، در برابر حرّ و يارانش سخن گفته است. آن حضرت عليه السلام فرمود:

«اي مردم! رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است: هر کس سلطان ستمگري را ببينيد که حرام خدا را حلال مي شمارد و فرمان خدا را ناديده مي گيرد و با سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله مخالفت مي کند و با بندگان خدا به گناه و تعدّي رفتار مي نمايد، ولي به سخن يا به عمل بر او اعتراض نکند، بر خداوند حق است که او را به جايگاهش وارد سازد».

وظيفه ديني بر امام واجب مي ساخت که در برابر حکومت اموي قيام کند، حکومتي که حرامهاي خدا را حلال شمرده و فرمانهايش را ناديده گرفته و با سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله مخالفت نموده بود، جمعي از علماي مسلمين به صراحت بيان کرده اند که وظيفه ديني بر امام واجب مي ساخت که در صحنه هاي جهاد، در دفاع از اسلام، دست به عمل بزند. که بعضي از آنان عبارتند از:



[ صفحه 350]



الف - امام محمد عبده: «امام محمد عبده» در بيان حکومت عادل و ظالم در اسلام به قيام امام بر ضد حکومت يزيد اشاره نمود و قيام امام را وظيفه اي شرعي دانست و گفت: «اگر در دنيا حکومتي عادل يافت شود که شريعت را به پاي دارد و حکومت ستمگر ديگري که آن را برپاي ندارد، بر هر مسلماني واجب است که اولي را ياري دهد و دومي را فرو گذارد... و از اين گونه است قيام امام حسين عليه السلام سبط پيامبر صلي الله عليه و آله بر امام جور و ستم که به زور و منکر امور مسلمين را در دست گرفته بود، يزيد بن معاويه که خداوند هم او را خوار بدارد و هم حاميانش يعني «کراميه» و «نواصب» را خوار نمايد» [1] .

ب - محمد عبدالباقي: «استاد محمد عبد الباقي سرور»، درباره مسؤوليت ديني و اجتماعي که بر امام واجب مي ساخت تا در برابر حکومت يزيد به مبارزه بر خيزد، گفته است: «اگر حسين عليه السلام، با يزيد فاسق بي بند و بار بيعت مي نمود که شراب و زنا را مباح ساخته و کرامت خلافت را به همنشيني با زنان آوازخوان، منحط نموده و جلسات شرابخواري را در مجلس حکومت برپا نموده و سگان و بوزينگان را خلخالهايي از طلا پوشانده بود در حالي که صدها هزار مسلمان گرسنه و محروم برجاي مانده بودند.

اگر حسين عليه السلام با يزيد بيعت مي کرد که با اين وضع، خليفه رسول خدا صلي الله عليه و آله باشد، اين، فتوايي از حسين عليه السلام بر مباح شمردن اين کار براي مسلمين مي بود و سکوت وي نيز نشانه رضايت در اين موارد بود و رضايت به ارتکاب منکرات، اگر چه به سکوت باشد، به حکم شريعت اسلام، گناه و جرم شمرده مي شود... حسين با وضعي که در روزگار يزيد داشت، در شبه جزيره عرب و بلکه در همه



[ صفحه 351]



سرزمينهاي اسلامي، به خاطر جايگاهش نزد مسلمين و قرابتش از رسول پروردگان جهانيان و به خاطر اينکه پس از مرگ بزرگان مسلمين، عظيم ترين فرد مسلمان آن روزگار از جهت علم، زهد، نسب و موقعيّت بود، لذا وي آن شخصيتي بود که براي حمايت از ميراث اسلامي، مسؤوليت داشت، بنابراين، احساس مسؤوليتي نمود که او را ندا مي داد و از او مي خواست تا منکرات را متوقف سازد، خصوصاً اينکه آن کس که اين منکرات را انجام مي داد و ديگران را به ارتکاب آنها تشويق مي نمود، همان کسي بود که در جايگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله نشسته بود، اين يک.

دوّم اينکه: آن حضرت براي خلافت، بيعتهايي از جزيرة العرب و سي هزار پيام از سي هزار نفر عراقي از ساکنان بصره و کوفه دريافت نمود که از او مي خواستند براي مشارکت با آنان در جنگ با يزيد بن معاويه حرکت کند و با تکرار اين پيامها بر او اصرار ورزيدند تا آنجا که رئيس آنان، عبداللَّه بن حصين، گفت: اي حسين! در روز قيامت، از تو نزد خداوند متعال، شکايت خواهيم کرد، اين چگونه ممکن است در حالي که حسين، حميّتي ديني و غيرتي اسلامي داشت و مفاسد را در برابر چشمان خود مي ديد؟! چگونه ممکن است به نداي آنان پاسخ ندهد؟! بنابراين، ندايشان را آن گونه که شريعت اسلامي دستور مي دهد، پاسخ مثبت داد و به سوي عراق حرکت نمود» [2] .

اين، نظر به غايت محکم است، زيرا همراه با دلايل شرعي است که مسؤوليت جهاد و قيام بر ضد حکومت طاغوتِ زمان را بر عهده امام قرار مي دهد.



[ صفحه 352]



ج - عبدالحفيظ ابوالسعود: «استاد عبد الحفيظ ابوالسعود» مي گويد: «امام حسين عليه السلام ملاحظه کرد که اينک - يعني پس از هلاکت معاويه - عدم پذيرش خود را نسبت به اين بيعت اعلام کند و براي خود از مسلمين بيعت بگيرد اين کار براي محافظت از اسلام و رفع ظلم و دور کردن آن تبهکار (يزيد) از آن جايگاه با ارزش، کمترين وظيفه به شمار مي آمد» [3] .

د - دکتر احمد محمود صبحي: و از جمله کساني که از اين مسؤوليت ديني سخن گفته اند، «دکتر احمد محمود صبحي»است. وي مي گويد: «در اقدام حسين عليه السلام به بيعت با يزيد، انحراف از اصول دين مي بود؛ زيرا سياست ديني مسلمين، وراثت سلطنت به صورت ولايت عهدي را چيزي جز بدعتي هرقلي نمي دانست که بر اسلام داخل گردانيده شده بود و از آنجا که انتخاب شخص يزيد، با آن زشتکاري که از وي شناخته شده و تمايلي که به لهو و شرابخواري و همنشيني با بوزينگان داشت، براي اينکه منصب خلافت رسول خدا صلي الله عليه و آله را عهده دار شود، بزرگترين گناه سياسي در اسلام بود که هر کس در آن مشارکت مي داشت و به آن راضي مي بود، متحمل گناه آن مي گشت، چه رسد به اينکه اقدام کننده به اين کار، فرزند دخت رسول اللَّه باشد. در اين صورت، قيام حسين عليه السلام، مسأله اي بود که به دعوت و عقيده بيش از سياست و جنگ متّصل مي شد» [4] .

ه علائلي: «علائلي» مي گويد: «وظيفه اي براي خليفه وجود دارد که اگر انجام ندهد، بر امّت واجب مي شود او را سرنگون سازند و بر مردم واجب



[ صفحه 353]



مي گردد که بر ضد وي قيام کنند و آن تلاش در عمل به قانوني است که همه مردم در برابر آن خاضع هستند، در غير اين صورت، هرگونه تظاهري بر خلاف آن، خودسري و تبهکاري خواهد بود. نيز بر شخص مجري قانون، واجب است که بيش از هر شخص ديگري به احترام قانون تظاهر نمايد و مسؤوليتش از اين جهت، بزرگتر است، پس هرگاه پادشاه، فاسق شود و فسق خود را آشکار نمايد و خداوند و پيامبرش و مؤمنان را ناديده گيرد، خضوع در برابر وي، چيزي جز خضوع براي فسق فحشا و منکر نخواهد بود و اعتماد بروي چيزي جز اعتماد بر خودسري و فسق آشکار نيست. اين همان معناي تحليلي گفتار آن حضرت عليه السلام است که فرمود: يزيد مردي فاسق، شرابخوار و آدمکش است که فسق را آشکارا انجام مي دهد» [5] .

اينها برخي از نظرياتي است که جمعي از علما در مورد الزام شرعي امام به قيام بر ضد يزيد طاغوتي ابراز نموده اند آن حضرت حق نداشته است در برابر ظلم و ستمي که يزيد مرتکب مي شد، موضعي بي تفاوت اتخاذ نمايد.


پاورقي

[1] تفسير المنار 183/12.

[2] الثائر الاول في الاسلام، ص79.

[3] سبط الرسول، ص 133.

[4] نظريه امامت نزد شيعه اثنا عشري، ص334.

[5] امام حسين عليه السلام، ص94.