بازگشت

روي گرداني از يمن


«ابن حنفيه» و ديگران به امام پيشنهاد کردند که به يمن هجرت کند؛ زيرا در آنجا شيعياني براي آن حضرت و پدرش بودند، ولي امام، اين نظريه را



[ صفحه 21]



نپذيرفت. علت روي گرداني حضرت از آن، به نظر ما به موارد زير برمي گردد:

1- در يمن، پادگان نظامي وجود نداشت که بتواند هنگام يورش بني اميه از آن حضرت، حمايت و دفاع کند زيرا يمنيها، داراي سلاح و ساز و برگ نظامي نبودند و قدرتي براي دست زدن به عمليات نظامي نداشتند.

2- توده هاي مردم در يمن، هنگامي که سپاهيان معاويه به فرماندهي «بسر بن ابي ارطاة» ستمگر بر آنها حمله ور شدند، به حمايت از سرزمين خويش نپرداختند تا آنجا که آن ستمگر، بسياري از آنان را کشت و زنان را به اسارت گرفت و آنها را در بازارها به فروش رساند و هر کدام که ساقي درشت تر داشتند به قيمتي بيشتر، فروخته شدند ولي مردم يمن براي دفع از اعراض خود به پانخاستند بلکه خونها و مالهايي را که خواسته دشمن اموي بود، تسليمشان کردند، با اين حال، امام چگونه به يمن هجرت نمايد؟

3- يمن، دچار فقر و بينوايي شد و زندگي اقتصادي آن فلج گرديده بود و مردم آن قدرتي براي تهيه ي اموال و سلاح لازم براي انقلاب نبودند و بسياري از مردم آن در طلب روزي و رفاه به کوفه آمده بودند.

4- اگر امام به يمن مي رفت، يزيد او را رها نمي کرد و لشکريانش را براي جنگ با وي مي فرستاد و در اين راه خونها ريخته مي شد و امام به ايجاد فتنه و تفرقه متهم مي گشت و بدين ترتيب، عدالت قيام حضرت، بنا به گفته ي «دکتر احمد محمود صبحي»، از بين مي رفت [1] .

از آنچه گفتيم سستي نظريه دکتر «علي حسين خربوطلي» آشکار مي شود، وي از امام انتقاد مي کند که چرا به يمن نرفت و حجاز را ترک کرد، چون در اين



[ صفحه 22]



دو مکان، ياران حقيقي وي و شيعيان مخلص پدرش وجود داشتند، به علاوه، امتياز يمن اين بود که از مرکز خلافت دور، دژهايش محکم، و درّه هايش [2] فراوان بود. اين نظريه هيچگونه نشاني از تحقيق ندارد؛ زيرا امام ياراني حقيقي در حجاز نداشت و اگر مي داشت هنگامي که حرکت به سوي عراق را اعلان نمود، همراه وي به پا مي خاستند و او را طعمه اي تنها در دست فرزند مرجانه، رها نمي کردند. يمن را هم بيان کرديم که از نظر مسائل استراتژيک، مناسب نبوده است تا امام آن را مقرّي براي انقلابش قرار دهد.


پاورقي

[1] نظريه‏ي امامت نزد شيعه‏ي اثناعشري، ص 243.

[2] تاريخ عراق در سايه‏ي حکومت اموي، ص 121. صولي نيز در کتاب خود الدولةالاموية في الشام، ص 53 همين نظر را داشته است.