بازگشت

توفيق ابوعلم


از متفکران معروف اهل سنت در تحليل عاشورا، ابتدا به اختلاف معاويه و يزيد در عرصه عمل و نظر پرداخته است و اشاره مي کند که «معاويه، هر چند در عصر جاهليت رشد کرد ولي از آن جا که به پيامبر اسلام عليه السلام ايمان آورده بود و با اصحاب آن حضرت و نيکان نشست و برخاست داشت و از آنان ادب آموخته بود، همه ي اينها در او اثر شگرفي بر جاي گذاشت... ولي يزيد در شام و در کمال اشرافيت رشد يافت و اخلاقش آن چنان که بايد و شايد شکوفا نشد و روش سياستمداري را نياموخت، بلکه همه ي مساعي خود را صرف عياشي و خوشگذراني کرد. علاوه بر اين بين ياران معاويه و ياران يزيد نيز اختلاف فاحشي وجود داشت. از بدترين آنان به افراد ذيل مي توان اشاره کرد: شمر بن ذي الجوشن، مسلم بن عقبه و عبيدالله بن زياد و عمر بن سعد و البته بدترين آنان شمر، آدمي زشت رو بود».

ابوعلم در پايان نظريات خود نتيجه مي گيرد که امام حسين عليه السلام، قصد کربلا


کرد تا از يک سو دست به قيام بزند و از سوي ديگر از بيعت با يزيد خودداري کند، هر چند که براي او روشن بود که اين قيام و امتناع منجر به قتل او خواهد شد، زيرا اگر او با يزيد بيعت مي کرد، يزيد درصدد به وجود آوردن تغييرات اساسي در دين اسلام بر مي آمد و بدعت هاي زيادي را بنا مي نهاد. به همين دليل است که گفته اند: حسين خود، خانواده و فرزندانش را فداي جدش کرد و ارکان حکومت بني اميه هم جز با قتل او متزلزل نمي شد.

پس، از ديدگاه ابوعلم امام حسين عليه السلام براي جلوگيري از تغيير و تحريف دين و فرار از بيعت (که در صورت تسليم به امر بيعت، مهر تأييدي بر اعمال ناشايست يزيد زده مي شد) و اجراي احکام اصلي و اصيل دين قيام کرد. توفيق ابوعلم در اين زمينه مي نويسد: «حسين براي طلب دنيا و مقام و خلافت به سوي کوفه حرکت نکرد بلکه مي خواست احکام خدا را به اجرا درآورد و همين عوامل باعث شد تا دست به قيام بزند».