بازگشت

پرچمدار


از القاب حضرت عباس بن علي عليهماالسلام است.

گرچه براي حضرت عباس عليه السلام هفده منصب نوشته اند که يکي از آنها پرچمداري است، ولي اين منصب به قدري بر آن حضرت اطلاق شده که گويي تنها لقب آن حضرت، همين لقب پرچمداري بوده است.

پرچم و پرچمداري در تاريخ:

به پارچه اي که بر سر چوب کنند و علامت يک کشور، يا بخشي از ارتش، و يا يک دسته اي باشد، پرچم و بيرق و درفش و لوا و علم و رايت مي گويند. پرچم و بيرق از قديم الايام بين ملل و جوامع گوناگون نشان امتياز و افتخار بوده است. درفش کاوياني همان چرم پاره اي بود که کاوه ي آهنگر در وقت خروج بر ضحاک بر سر چوبي نصب کرده بود و پس از آن فريدون آن چرم را به جواهر و ياقوت و زمرد گرانبها مرصع نموده و به درفش کاوياني موسوم ساخت و هر يک از سلاطين کياني که بر سر سلطنت مي نشست چيزي بر آن مي افزود. در وقت غلبه ي لشگر اسلام بر ارتش ساساني، از جمله ي غنايم يکي همان علم بود که عرض آن 8 ذراع و طولش 12 ذراع بوده است و جواهراتش در ميان رزمندگان مسلمان تقسيم شد. بعضي نوشته اند اولين پرچم، رايت حضرت ابراهيم عليه السلام بوده است.

در دوران جاهليت پرچمهايي رايج بوده است که از آن ميان، مي توان از پرچم سياهي به نام«راية العقاب» نام برد. برخي از آنها نيز به رنگ سفيد بوده است. اما در دوره ي اسلامي رايات مربوط به پيامبر و اصحاب وي در جنگها و غزوات به رنگهاي مختلف به اهتزاز در مي آمده، مثلا در غزوه ي بدر پرچم حمزه ي سيدالشهداء سرخ و پرچم اميرالمؤمنين عليه السلام زرد و در جنگ خيبر سفيد و در عين الورد، ابلق (مايل به سياه و سفيد) و بعد از حمزه پرچمي را که علي بن ابي طالب عليه السلام به دوش مي کشيد سبز بوده است.

پرچمهاي بني اميه سرخ؛ و پرچم داعيان و شورشگران علوي سفيد رنگ بود و پيروان بني عباس نيز پرچم سياه را


انتخاب کرده بودند (مگر در زمان مأمون العزيز بالله، خليفه ي فاطمي مصر، در هنگام تسخير شام پانصد پرچم به همراه داشت، و بالاخره امرا و ارتشبدان و رؤسا اهتمام زيادي به پرچم مي دادند و پرچمهاي گوناگوني به نامهاي مختلف از قبيل ظل و سحاب و لواء الحمد داشتند و مسلمانان به جاي عقاب که نقش پرچم بت پرستان بود کلمه ي «لا اله الا الله، محمد رسول الله» را روي پرچم زر دوزي نموده بودند. لواي توابين و منتقمين از قتله ي سيدالشهداء عليه السلام نيز، که قدرت آنان در دوران حکومت مختار و پيروان او به اوج خود رسيد، سه رنگ بود.

همچنان که دنياي امروز هم اين اشعار را محترم شمرده و مايه ي تشخص و تمايز ملل و اقوام از يکديگر مي شناسد.

پرچمداري؛ ميراث از پدر:

چون مرکز فرماندهي سپاه به عهده ي شخص پرچمدار است و تا زماني که پرچم در اهتزاز قرار دارد، انبوه لشگر دلگرم و بدون هراس و ترس به سر مي برند؛ لذا پرچمدار بايد فردي رشيد، دلاور، فداکار، جسور و قدرتمند باشد و از شوکت و حمله ي دشمن نهراسد. چه اين که سقوط و سرنگون شدن پرچمدار مايه ي شکست لشگر است، لذا پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در جنگ بدر پرچم را بدست شجاعترين فرزندان اسلام، حمزه سيدالشهداء سلام الله عليه، داد و بعد از شهادت آن بزرگوار نيز به دست تواناي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام، که واجد تمام شرايط بود، سپرد. در جنگ خيبر ابتدا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پرچم را به دست دو نفر که صلاحيت نداشتند سپرد تا ماهيتشان در کوره ي آزمون سخت نبرد بر مسلمين ملعوم گردد؛ و چون مغلوب و کله خورده از ميدان جنگ برگشتند، آن گاه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: فردا پرچم را به دست کسي مي دهم که خدا و رسول خدا را دوست مي دارد و خدا و رسول خدا نيز او را دوست مي دارند، و چون بر دشمن حمله برد فرار نکند و بدون فتح و پيروزي باز نگردد و خداوند فتح خيبر را به دست تواناي او قرار داده است.

مهاجرين و انصار در آن شب آرزو مي کردند که آن پرچم فردا در دست آنان


قرار گيرد. اما چون بامداد فرارسيد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: پسر عمم، علي عليه السلام، کجاست؟! گفتند: درد چشم چنان او را از پا درآورده است که قدرت حرکت ندارد! فرمان داد آن حضرت را حاضر کنند، و چون مولا آمد، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله آب دهان مبارک بر چشمهاي آن بزرگوار ماليد و بلافاصله شفا يافت. آن گاه پرچم را بدو عنايت کرد و او چونان شيري غضبناک خود را به قلب سپاه دشمن زد. در آن ميان، چون در برابر مرحب، که با هزار دلاور برابر بود، قرار گرفت اين رجز را خواند:



أنا الذي سمتني امي حيدرة

ضرغام آجام و ليث قسورة



و سپس چنان ضربتي بر سر او زد که دندانهايش را شکافت و در نتيجه مرحب نقش بر زمين شد و بعد شجاعان ديگر را به خاک هلاکت کشاند و ربيع و عنتر خيبري و صواب را چنان با ضربتي حيدري از پا درآورد که بينندگان را متحير ساخت.

فرزند برومند و دلاور رشيد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، اين سمت را از پدر بزرگوارش به ارث برده و در قيام عاشورا مقام پرچمداري از طرف سالار شهيدان امام حسين عليه السلام، به او محول شده بود. از معصومين عليهم السلام که بگذريم، در تاريخ پرچمداري فداکارتر و شجاعتر و دليرتر از او سراغ نداريم.

پرچمدار کربلا، چنان ضرب دستي به دشمن نشان داد که تا دامنه ي قيامت نامش زنده و پا برجاست. او پرچم حسيني را تا آخرين لحظه ي حيات حفظ کرده و در اين مدت آن را چنان پابرجا و استوار نگه داشت که دشمن را نيز به حيرت و تحسين افکند؛ و اين پرچمها و نشانه ها که در اول محرم هر سال، برافراشته مي شود و زينت بخش تکايا و حسينيه ها و خيابانها و رهگذرها و بالاخره اجتماعات جهان اسلام است، همه و همه، يادآور همان علمي است که قريب 1400 سال پيش در روز عاشورا حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در اردوي حسيني عليه السلام برافراشت و در راه حفظ آن، دو دست خويش را فدا کرد. براستي تنها او بود که در نهضت مقدس


عاشورا و انقلاب خونين کربلا به سمت فرماندهي لشگر و پرچمداري انتخاب شد و چه خوب هم از عهده ي اين امر برآمده و نام خويش را تا دنيا دنياست زنده و پاينده نمود.