بازگشت

برير بن خضير


برير بن خضير حمداني مشرقي در اصل از اعراب يمن، ولي ساکن کوفه بوده است.

موقعيت علمي و اجتماعي و فضايل قابل توجهي داشته، بطوري که از نظر اجتماعي وي از اشراف کوفه و از شخصيتهاي محترم و مشهور آن جا محسوب مي شده.

او در بعد فضايل مردي پارسا، عابد، شجاع، از اصحاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و از تابعين بود. «تابعين به کساني گفته مي شود که از طريق اصحاب، سنت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم را نقل کرده و به آن عمل مي نمودند».

از نظر علمي، او معلم و قاري قرآن از شيوخ قرا، محسوب شده و کتبي را هم تأليف نموده بود از جمله، کتاب قضايا و احکام که از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت امام حسن عليه السلام روايت کرده، بطوري که کتاب برير از اصول معتبره، در


نزد علماي شيعه مي باشد.

و همچنين سخنرانيهاي خوبي را در کربلا ايراد نمود تا که شايد بر سنگ دلان کوفي اثري بگذارد. برير از مکه تا کربلا در خدمت امام حسين عليه السلام بود. تا اين که در روز عاشورا بدست کعب بن جابر ازدي و رضي بن منقذ عبدي - لعنة الله عليهما - به شهادت رسيد.

بنا به نقل بحار، برير بعد از شهادت حر رياحي عازم ميدان شده و اين رجز را خواند:



ان برير و ابي خضير

ليث يروع الاسد عند الزئر



يعرف فينا الخير اهل الخير

اضربکم و لا اري من ضير



کذلک فعل الخير من برير

«من برير فرزند خضيرم، شيري هستم که شيران از غرشم مي ترسند، نيکوکاران نيکي ما را مي دانند، مي زنم شما را و زياني نمي بينم، اين است بهترين کار از برير.»



او همچنان حمله مي کرد، و خطاب به دشمن مي گفت:

نزديکتر بياييد اي قاتلان مؤمنين، اي قاتلان فرزندان مجاهدين بدر و اي قاتلان فرزندان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم.

تا اين که سي نفر را به هلاکت رسانيد آن گاه يکي از دشمنان به نام يزيد بن معقل براي جنگيدن جلو آمد و خطاب به برير گفت: شهادت مي دهم که تو از گمراهان هستي، برير گفت: بيا تا خداي را بخوانيم (و مباهله کنيم) و از او بخواهيم هر آن که باطل هست به دست آن ديگري که حق است کشته شود.

جنگ ميان برير و يزيد شروع شد، يزيد شمشيري زد ولي اثري نکرد، بعد از آن برير شمشيري بر او فرودآورد که از کلاه خود يزيد گذشت تا به بيني اش رسيد و هلاک شد.

بنا به روايت بحار برير بن خضير بدست بحير بن اوس الضبي - لعنه الله عليه - به شهادت رسيد و او بر اين جنايت بزرگ، ضمن خواندن اشعاري، افتخار هم مي کرد.

بحير بن اوس را پسر عمي بود، که او را بر ارتکاب چنين جنايتي، سرزنش کرده و گفت:

اي بحير، برير بن خضير از بندگان


صالح خدا بود. او را کشته و افتخار هم مي کني؟! واي بر تو، فرداي قيامت چگونه پروردگارت را ملاقات خواهي کرد؟ بحير از عمل خود پشيمان شده و اشعاري هم در ندامت خود خوانده ولي ديگر سودي نداشت. و حتي «نوار» دختر جابر همسرش هم او را سرزنش کرد، و قسم خورد که ديگر با او صحبت نخواهد کرد.

بنا به نقل مرحوم سماوي و طبري، برير بدست رضي بن منقذ و کعب بن جابر ازدي به شهادت رسيد.

برير تلاش زيادي نمود، تا از سرسپردگي عمر بن سعد بن بني اميه بکاهد، ولي موفق نشد.

و لذا در کربلا برير جواب سلام عمر بن سعد را نداد.

ابن سعد گفت: سلام شعار اسلام است، چرا جواب نمي دهي؟

برير گفت: اگر شما مسلمان بوديد اقدام به ريختن خون پسر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نمي کرديد.

ابواسحق عمرو بن عبدالله سبيعي حمداني خواهر زاده برير بن خضير بود.

ابواسحق از بزرگان تابعين بوده و چهل سال نماز صبح را با وضوي اول شب خواند و هر شب ختم قرآني مي کرد و از افراد مورد اعتماد حضرت امام زين العابدين عليه السلام بود. مرحوم علامه مجلسي نقل مي کند:

چون عمر بن سعد و اصحابش مهياي جنگ شده و بر مرکبهايشان سوار شدند، آنگاه مرکب امام حسين عليه السلام را آوردند و آن حضرت سوار شده و با چند نفري از اصحابش بسوي دشمن پيش رفت، و برير بن خضير پيشاپيش آن حضرت حرکت مي کرد.

امام عليه السلام به او گفت: اي برير با مردم سخن بگو پس برير پيش رفت و گفت: مردم کوفه! از خدا بترسيد هم اکنون فرزندان و عزيزان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در ميان شما فرود آمده اند و بگوييد که رأي شما درباره ي آنها چيست؟ و با آنان چگونه رفتار خواهيد کرد؟

در جواب او گفتند: آنها را بدست ابن زياد خواهيم سپرد. تا درباره آنها حکم کند.

برير گفت: آيا از اهل بيت


پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم قبول نمي کنيد که بسوي مدينه بازگردند؟ واي بر شما اي اهل کوفه! آيا نامه ها و عهدهايي که با حسين بن علي عليهماالسلام داشتيد و خدا را بر آن شاهد و گواه گرفتيد فراموش کرده ايد؟ واي بر شما که اهل بيت پيغمبر خود را به اصرار به عراق دعوت نموديد و گمان کرديد که جان نثاران آنها خواهيد بود؟!

و آن گاه که روز امتحان رسيد دست از ياري آنها باز داشتيد و آب فرات را بر روي آنها بستيد، بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با فرزندانش چه بد رفتار کرديد، شما را چه مي شود؟! خدا روز قيامت سيراب تان نکند چه بد مردمي هستيد.

در جواب او گفتند: ما نمي دانيم چه مي گويي اي برير، پس او گفت: شکر خدا را، که شما را به خوبي شناختم، خدايا از کارهاي زشت اين مردم بيزارم.

پروردگارا آنان را به جان يکديگر بينداز تا بر تو برآيند در حالي که بر آنها غضبناک باشي. آخرين جوابشان اين بود که برير را تير باران کردند.

و او به سوي امام عليه السلام بازگشت، تا اين که خود آن حضرت پيش رفته و خطبه خواند.

اعمال و گفتار برير در آخرين ساعات عمرش حاکي از ايمان قوي او مي باشد، و لذا در کلامي زيبا خطاب به امام حسين عليه السلام عرض مي کند:

«و الله يابن رسول الله لقد من الله بک علينا ان نقاتل بين يديک تقطع فيک اعضائنا حتي يکون جدک يوم القيامة بين يدينا شفيعا».

«به خدا سوگند اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به تحقيق خداوند بر ما به وجود تو منت گذاشت که توفيق جهاد در محضرت را به ما عطا کرد که در راه تو قطعه قطعه شده، و به توفيق شفاعت جدت صلي الله عليه و آله و سلم نايل شويم».

قبل از عاشورا بدستور امام عليه السلام اصحاب نظافت کردند آن گاه برير با عبدالرحمن بن عبد ربه که در نوبت نظافت کردن بود، مزاح و شوخي مي کرد، عبد الرحمن به برير گفت: الآن چه وقت شوخي است؟!

برير گفت: به خدا سوگند قوم من مي دانند که من نه در جواني و نه در پيري


اهل اباطيل و شوخي نبودم ولي الآن شوخي مي کنم چون تا بهشت فاصله ايي نمانده است. نام برير در زيارت رجبيه وارد شده است. ولي در زيارت ناحيه مقدسه نامي از اين شخصيت مهم به ميان نيامده است.