اعشي همداني
از شعراي معروف عصر اموي بود. وي درباره ي آخرين نبرد نيروهاي مصعب بن زبير با نيروهاي مختار بن ابوعبيد ثقفي در منطقه ي «مذار» چنين سروده است:
الا هل اتاک و الانباء تنمي
بما لاقت بجيلة بالمذار
انيخ لهم بها ضرب طلحف
و طعن صائب وجه النهار
کان سحابة صعقت عليهم
فعمتهم هنا لک بالدمار
فبشر شيعة المختار اما
مررت علي الکويفه بالصغار
اقرا العين صري هم و قل
لهم حم يقتل بالصحاري
و ما ان سرني اهلاک قومي
و ان کمانوا و جدک في خيار
ولکني سررت بما يلاقي
ابواسحاق من خزي و عار
آيا شنيده اي که مردم «بجليه» در منطقه «مذار» چه کشيده اند؟!
در همه ي روز، زير ضربات نيزه و
شمشير بودند، چون ابري که صاعقه بر آنان مي باريد و در آن جا همگي به هلاکت رسيدند.
اگر گذرت از کوفه به ياران مختار افتاد بگو که ناچيز شدند.
از کشتگان و فراريان آنها که در صحراها کشته مي شدند دلم خنک شد.
هلاکت قوم، مرا خوشحال نکرد اگر چه به ميل خود، در اين راه گام نهادند.
ولي از آن ننگ و ذلتي که به ابواسحاق (مختار) رسيد دلشادم.
«اعشي همداني» از شعراي معروف عصر اموي بود، وي دل پري از مختار داشت. و اشعار ديگري بر ضد مختار و ياران او دارد. وي بعد در قيام سران کوفه بر ضد «حجاج» با آن همراه شد و اشعاري را در مدح «عبدالرحمان» فرزند «اشعث بن قيس» که عليه «حجاج» قيام کرده بود سرود و در آن اشعار مختار و حجاج را به عنوان «دو کذاب» از طايفه ي «ثقيف» ياد کرده است. اعشي هوادار خوارج بود و با عبد الرحمان اشعث همراه شد.