بازگشت

هل من ناصر


آيا ياري کننده اي هست؟فرياد استغاثه و ياريخواهي امام حسين «ع » در روز عاشورا پس از شهادت همه ياران، فرزندان و خويشاوندان است.چون دشمن قصد حمله به خيمه هاي اهل بيت را داشت و صداي آنان به گريه و فغان بلند بود، امام حسين «ع » اينگونه استغاثه کرد، شايد غيرت شنوندگان را برانگيزد تا مانع هجوم لشکريان به حريم حرم شوند.

نداي «هل من ناصر» حسين «ع » هنوز و هميشه در گوش تاريخ طنين انداز است و وجدانهاي بيدار و همه آزادگان را به مقاومت در برابر ستم فرا مي خواند و به نصرت دين خدا و ياري ولي خدا مي طلبد.کسي که نداي نصرت خواهي و «استنصار» حجت خدا رابشنود ولي پاسخ ندهد، اهل دوزخ است.امام حسين «ع » در مسير کوفه به دو نفر برخورد و پس از گفتگو وقتي از آنان دعوت به ياري کرد، آنان کهنسالي و قرضهاي خود را بهانه آوردند تا همراه امام نشوند.حضرت فرمود: پس از منطقه دور شويد تا مرا نبينيد و صداي مرا نشنويد که به عذاب الهي گرفتار مي شويد: «فانطلقا فلا تسمعالي واعية و لا تريالي سوادافانه من سمع واعيتنا او راي سوادنا فلم يجبنا و لم يغثنا کان حقا علي الله عز و جل ان يکبه علي منخريه في النار». [1] .

«ز عاشوراي آن سال به خون آغشته تا اکنون

هماره، همچنان فرياد «هل من ناصر»ش در سينه تاريخ، پا برجاست

از آن فرياد دعوتگر که در «متن زمان » جاري است

و پيغامش، شعار شور و بيداري است،

ميان حق و باطل، «داد» با «بيداد»، نبردي جاودان برپاست.

در اين ميدان و اين پيکار

نداي دعوتش چشم انتظار پاسخي از «ما»ست.

که حق تنهاست،

و... هر جا کربلا، هر روز، عاشوراست.» [2] .

اين جمله که بصورت «هل من ناصر ينصرني » شهرت يافته است، در منابع تاريخي دقيقا به همين صورت نيست و با اندک تفاوتي يا با عبارتهاي ديگري نقل شده است، از قبيل: «هل من ذاب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجو الله في اغاثتنا، اما من طالب حق ينصرنا...»، [3] «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟»، [4] «اما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟»، [5] «هل من ناصر ينصر ذريته الاطهار؟» [6] و عبارتهاي ديگر ولي مفهوم همه اين عبارات، نصرت خواهي براي ياري و دفاع است.


پاورقي

[1] موسوعة کلمات الامام الحسين، ص 369 به نقل از ثواب الاعمال.

[2] قبله اين قبيله، جواد محدثي، ص 74.

[3] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 274.

[4] بحار الانوار، ج 45، ص 46، مقتل خوارزمي، ج 2، ص 32.

[5] قمقام زخار، ص 404.

[6] ذريعة النجاة، ص 129.