بازگشت

مسلم بن عوسجه


مسلم بن عوسجة بن سعد بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزيمه ابوجحل الاسدي السعدي. مسلم و حبيب در ثعلبة بن دودان به هم مي رسند و حبيب هنگام شهادت مسلم به قرابتش با وي اشاره اي دارد.

مسلم هم اسم پدرش عوسجه بوده و هم اسم پسرش، و لذا کتاب اسدالغابه نام او را به صورت مسلم ابوعوسجه نوشته است.

کنيه مسلم، ابوجحل بوده که به تقديم جيم بر حاء به معني مهتر زنبوران عسل است.

اسدي: منسوب به بني اسد، قبيله اي از «عدنان»، (عدنان، عرب شمال).

از شهداي کربلا، آن بزرگوار به دست «عمرو بن حجاج زبيدي»، بطور غافلگيرانه به شهادت رسيد.

تمامي مصادر و منابع تاريخي و رجالي نام او را ذکر کرده اند. او اولين شهيد از ياران حسين است که بعد از شهادت کشته شدگان نخستين حمله به شهادت رسيد.

مسلم بن عوسجه از اصحاب رسول خدا به شمار مي رفت. مسلم بن عقيل او را براي فرماندهي قسمتي از نيروهاي قبايل «مذحج» و «بني اسد» در نظر گرفت. مسلم بن عوسجه مردي بسيار پير بود. او شخصيت بزرگي از بني اسد و يکي از شخصيتهاي برجسته ي کوفه به حساب مي آمد.

از اصحاب رسول الله و اميرمؤمنان و از قرا و محدثين و از شخصيتهاي مورد احترام و از شهداي بنام کربلا است - به


نقل مقاتل و اسدالغابة ابن اثير «مسلم بن عوسجه» از نمايندگان و وکلاي مسلم بن عقيل در کوفه بود که به ثبت اسامي بيعت کنندگان و جمع وجوه و صرف در موارد نياز شرعي و از جمله خريد اسلحه براي مقابله با يزيد غاصب و سپاه او و امثال آن... مي پرداخت. او از عباد و زهاد و مورد وثوق مردم و بسيار موجه بود. مسلم به اتفاق حبيب بن مظاهر - و پسر خود - و غلام حبيب از بيراهه در شب هشتم محرم به کربلا آمدند و به امام ملحق شدند. ورود آنها شوقي فراوان در حرم حسيني به وجود آورد چندانکه حضرت زينب براي آنها سلام فرستاد. حبيب و مسلم از اين سلام زينب کبري سخت گريستند. زيرا دلالت بر محاصره اهل بيت عترت به وسيله سپاه دشمن و غربت و تنهايي آنها داشت. مسلم در واقعه عاشورا نقشي مؤثر و مفيد داشت و نبردي سخت نمود و سرانجام به شهادت رسيد مسلم در آخرين لحظات شهادت - (که حبيب از او مي طلبد اگر وصيتي داري بگو) به حبيب که به اتفاق امام بر بالينش بود - وصيت مي کند که تا آخرين نفس امام را ياري کنيد.

او مقيم کوفه و از قبيله بني اسد و بعد از شهادت مسلم بن عقيل، در ميان قبيله اش مخفي شده بود تا اينکه در کربلا به همراه خانواده اش به حضرت امام حسين ملحق شد. و به هنگام شهادت بسيار پير بود.

موقعيت، سوابق سياسي اجتماعي و فضايل بسيار خوب و درخشاني داشته و ايشان همچون حبيب از افضل شهداي کربلا و از اصحاب حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و حضرت امام علي عليه السلام و حضرت امام حسن عليه السلام و حضرت امام حسين عليه السلام بوده و از آنجاييکه امام زين العابدين عليه السلام و حضرت امام باقر عليه السلام در کربلا حضور داشتند پس مسلم حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را تا حضرت باقر عليه السلام زيارت کرده بود.

بنابه نقل اسدالغابة او از اصحابي بود که از حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حديث نقل کرده و در فتوحات صدر اسلام شرکت داشت، بطوريکه شبث بن ربعي - لعنت الله عليه - بعد از شهادت مسلم به لشگر کوفه مي گويد: «قسم به آنکه


اسلام آوردم به او!، مسلم جايگاهي بس رفيع در ميان مسلمانان داشت. هر آينه در روز فتح آذربايجان او را ديدم که هنوز مسلمانان اسبان را لجام نکرده بودند که شش نفر از مشرکين را به هلاکت رسانيد».

مسلم از شجاعان نامدار و مشاهير روزگار در تمامي جنگها در خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام جهاد کرده و مردانگي نموده، و بعضي گفته اند که اميرالمؤمنين عليه السلام او را برادر خود خوانده و چند مرتبه قرآن کريم را نزد آن حضرت ياد گرفته بود و لذا از قراء و عباد محسوب مي شد.

در کوفه براي رهبري حضرت امام حسين عليه السلام از مردم بيعت مي گرفت و زماني که مسلم بن عقيل حرکت کوتاه مدت و شکوهمند خويش را عليه عبيدالله زياد آغاز کرد، او را براي فرماندهي قسمتي از نيروهاي قبايل مذحج و بني اسد در نظر گرفت.

مسلم از کوفياني بود که به حضرت امام حسين عليه السلام نامه نوشت و به کوفه دعوت نموده و به عهدش هم وفا کرد.

و در نهضت مسلم بن عقيل، ايشان نقش دريافت پول از هواداران و تهيه سلاح براي نهضت را برعهده داشت و جاسوس ابن زياد به نام معقل از همين طريق به مخفي گاه مسلم بن عقيل پي برد.

او نقش مؤثري در انقلاب کربلا داشته است و در آخرين آزمايش امام حسين عليه السلام در شب عاشورا از اصحابش که به آنان فرمود: «قد قرب الموعد...

هنگام شهادت فرارسيده است و من بيعت خود را از شما برداشتم از اين تاريکي شب استفاده کنيد و راه شهر و ديار خويش را پيش گيريد.»

مسلم جواب داد: «انحن نتخلي عنک و لم نعذر الي الله في اداء حقک؟ اما و الله لا افارقک حتي اکسر في صدورهم رمحي و اضربهم بسيفي ما ثبت قائمة بيدي و الله لو لم يکن معي سلاحي لقذفتهم بالحجارة دونک حتي اموت معک»

«آيا دست از ياري تو برداريم در حاليکه پيش خداي تعالي معذور نيستيم.

سوگند مي خورم جدا نمي شوم از تو و با آنان مي جنگم تا نيزه ام بشکند و تا


شمشيرم بدستم هست. و اگر سلاحي با من نباشد با سنگ با آنان نبرد مي کنم تا با تو شهيد بشوم.»

بعد از شهادت عمير بن عبدالله مذحجي، مسلم بن عوسجه و نافع بن هلال عازم ميدان شدند و مسلم اشعار ذيل را مي خواند:



ان تسئلوا عني فاني ذو لبد

من فرع قوم من ذري بني اسد



فمن بغانا حائد عن الرشد

و کافر بدين جبار صمد



«اگر بپرسيد از شخصيت من، شيري هستم از فرزندان تيره اي از بزرگان بني اسد،

کسي که بر ما ستم کند دور است از رستگاري و کافر است به دين جبار صمد.»

ضمن مبارزه شديدي که بين اين دو بزرگوار و جناج راست دشمن در گرفت عده اي را

به هلاکت رسانيد، آنگاه عمرو بن حجاج فرمانده جناح راست دشمن خطاب به لشگر

کوفه گفت: «احدي به تنهايي به جنگ ايشان نرود که هلاک مي شود.»

آنگاه پيشنهاد حمله عمومي داد و مورد قبول ابن سعد واقع شده و حمله عمومي آغاز شد و بعد از ساعتي که گرد و غبار جنگ خوابيد، ديدند مسلم بر روي خاک افتاده و در حال شهادت مي باشد که رمقي داشته و امام عليه السلام و حبيب بر بالاي سرش حاضر شده و فرمودند: «خدا رحمت کند اي مسلم و آيه 23 احزاب را تلاوت کرد:

«فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر» «بعضي پيمان خود را به آخر بردند و بعضي ديگر در انتظارند». مسلم در آخرين لحظات، حبيب را وصيت کرد که تا آخرين قطره خونش دست از امام بر ندارد، آنگاه مسلم به شهادت رسيد.

قاتلان مسلم بن عوسجه عبارتند از: مسلم بن عبدالله ضبابي، عبدالرحمن بن ابي خشکارة و عبدالله ضبابي. بنا به قولي قاتل مسلم، عمرو بن حجاج زبيدي.

در قسمتي از زيارت ناحيه مقدسه در مورد مسلم مي خوانيم:

«... کنت اول من شري نفسه و اول شهيد شهدلله و قضي نحبه ففزت و رب الکعبه،

شکر الله استقدامک و مواساتک امامک...»


«... اي مسلم تو اول کسي بودي که از جان گذشتي و اول شهيدي بودي که در راه

خدا رستگار شدي و به پيمانت با خدا عمل کردي. به خداي کعبه قسم که رستگار

شدي. خداي به تو پاداش نيکو دهد به خاطر دليري و مردانگي، و مساعدت و همياري و مواساتي که با امام خود کردي.»