بازگشت

مسافر بن سعيد ناعطي


يکي از ياران مختار بن ابوعبيد ثقفي بود. مختار او و «ضبيان بن عماره» را مأمور کرد تا دو سر بريده ي عمر سعد و پسرش را به همراه هداياي زيادي به مدينه بردند و مقابل محمد بن حنفيه نهادند.

در آخرين نبرد مصعب بن زبير عليه مختار، بعد از آنکه مختار به دست نيروهاي ابن زبير به شهادت رسيد، مسافر بن سعيد به اسارت در آمد. «ابوزورق» گويد: مسافر بن سعيد يکي از ياران مختار که جزء اسرا بود به مصعب گفت: پسر زبير، وقتي به پيشگاه خدا روي در صحنه قيامت جواب خدا را چه خواهي داد که جماعتي از مسلمانان را که تسليم تو شده اند و حکم تو را گردن نهادند کشته اي در صورتي که حکم حق درباره ي خونهايشان اين بود که مسلمانان را جز به قصاص مسلمانان نکشند. اگر ما کساني از شما را کشته ايم به شمار کساني که کشته ايم بکشيد و باقيمانده را آزاد کنيد. حال ميان ما افراد زيادي هستند که حتي يکروز در جنگ با شما نبودند و در کوهها و صحراها بودند و اين جا گير افتادند. آنها قبلا مشغول جمع آوري خراج و يا نگهباني مرزها بودند حداقل آنان را ببخش. اما مصعب اعتنايي به اين سخن نکرد.

مسافر سپس گفت: خدا لعنت کند گروهي را که من به آنان گفتم شبانه از طريق کوچه فرار کنند و نگهبانان را عقب بزنند و به قبيله ي خود بروند اما اطاعت من نکردند و مرا وادار کردند که اينک به ذلت و خفت و زبوني تن دهم و همانند بردگان کشته شوم. من از تو مي خواهم که خون مرا با خون اينان مخلوط نکني و مرا جداگانه بکشيد و مصعب اين تقاضاي مسافر را پذيرفت و در گوشه اي ديگر گردن او را زدند.