بازگشت

مختار ابن ابي عبيد ثقفي


نام و نسب: مختار ابن ابي عبيد بن مسعود بن عمرو بن عوف بن عقدة بن قسي بن منبة بن بکر بن هوازن. نام مادرش «دومة» بود.

لقب مختار: کيسان (به معناي زيرک و تيزهوش است). قبيله ي او: «قسي» و «ثقيف» مي باشد. قبيله ي مشهور ثقيف از اعراب منطقه ي طائف است که به اين شخص منسوب مي شود.

«اصبغ بن نباته»، از اصحاب وفادار و از شاگردان برجسته ي علي عليه السلام است، وي مي گويد: «روزي اميرمؤمنان عليه السلام را ديدم که مختار را (که طفلي کوچک بود) روي زانوي خود نشانيده (و با نوازش و محبت) دست روي سر او مي کشيد و مي فرمود: «يا کيس، يا کيس» و بعضي، آن را با تشديد (کيس) به معناي (بسيار زيرک) خوانده اند. و چون اميرمؤمنان عليه السلام دوبار کلمه ي (کيس) را بر زبان آورد وجه تسميه ي آن (کيسان) نيز همين است و سپس ملقب به مختار گرديد. به احتمال قوي، علت آنکه مختار به اين لقب معروف شد، همين سخن امام علي عليه السلام مي باشد. فقيه بزرگ شيعه علامه «ابن نما» و آية الله «خوئي» اين نظريه را اختيار کرده اند.

او به کارهاي بزرگي دست زد، و داراي عقلي سرشار و حاضر جواب و دور انديش بود، و صاحب صفات پسنديده و بسيار سخاوتمند بود، وي ذاتا انساني بافراست و هوشمند و بلند همت بود که به اوج شرافت و عزت نايل شده بود و نيز حدسش به خطا نمي رفت و با دست پرتوان و بازوي قدرتمندش، در ميدان کارزار به خوبي جواب حريف را مي داد و سختيها و فراز و نشيب زندگي را تجريه کرد و به خوبي از کوران حوادث بيرون آمد. او واقعيتهاي مهم را خوب درک مي کرد و انديشه اش را از شائبه و


خطا کاري و ناخالصي ها پاک و مهذب ساخت.

علامه «شريف القرشي» گويد: «... مختار از زهد و تقواي زيادي برخوردار و نسبت به مباني دين سخت پايبند بود.»

در «استيعاب» و نيز در «اسدالغابه» و «الاصابه» ذکر شده است که خاندان مختار همه از شيعيان مخلص و علاقمند به اهل بيت عليهم السلام بودند. شيعه و سني از او به عنوان يکي از صحابه ي برجسته ياد کرده اند.

مختار پيوسته مردم را به فضايل اهل بيت پيامبر تبليغ مي کرد و مناقب ائمه عليهم السلام را بين مردم منتشر و رسما حقانيت آنان را اعلام مي نمود و مي گفت: «انهم احق بالامر من کل احد بعد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، و يتوجع لهم مما نزل بهم؛ همانا اينها از هر کس به حکومت و امامت و جانشيني پيامبر سزاوارترند و از مصائبي که بر اهل بيت مي رفت سخت ناراحت و منقلب بود».

آية الله خويي درباره ي مختار مي فرمايد: «والاخبار الوارده في حقه، علي قسمين: مادحه و ذامه. اما المادحه، فهي متضافرة؛ اخبار و رواياتي که درباره ي مختار رسيده، دو قسم است: 1- اخباري در مدح و ستايش او 2- اخباري که در مذمت اوست اما اخبار در مدح، قوي تر و برتر است».

حضرت علي عليه السلام فرمود: «بزودي ستمکاران به بلايي توسط کسي که خداوند براي انتقام، بر آنان مسلط خواهد نمود، گرفتار خواهند شد و اين به خاطر فسق و جنايتي است که بر سيدالشهداء و اهل بيت آن حضرت انجام دادند، همانگونه که بني اسرائيل گرفتار عذاب شدند.» عرض کردند، او کيست؟ حضرت فرمود: «جواني از قبيله ي «ثقيف» که او را «مختار» بن ابي عبيد مي گويند».

هنگامي که مختار سر بريده ي ابن زياد و عمر سعد را به نزد امام سجاد عليه السلام فرستاد؛ حضرتش به سجده افتاد و در سجده ي شکر، خدا را اين گونه سپاس گفت: «الحمد الله الذي ادرک لي ثاري من اعدائي و جزي الله المختار خيرا؛ حمد و ستايش خداي را که انتقامم را از دشمنانم گرفت و خدا به مختار، پاداش و جزاي خير عنايت فرمايد».

امام صادق عليه السلام فرمود: بعد از حادثه ي


عاشورا هيچ زني از زنان ما (بني هاشم) آرايش نکرد و خضاب نبست تا زماني که مختار، سر بريده ي «ابن زياد» و «عمر سعد» را براي ما به مدينه فرستاد.

فاطمه دختر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: پس از شهادت امام حسين عليه السلام هيچ زني از ما حنا نبست و ميل سرمه اي به چشمش نگردانيد و مويش را شانه نکرد تا آن گاه که مختار سر بريده ي ابن زياد را به مدينه فرستاد.

هنگامي که مختار سر بريده ي ابن زياد را نزد محمد حنفيه فرستاد، وي براي مختار اينگونه دعاي خير نمود: «جزاه الله خيرا، جزاه الله خير الجزاء، فقد ادرک ثارنا و وجب حقه علي کل ولد عبدالمطلب...؛ خداوند به او پاداش خير دهد. خداوند به او بهترين پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت. و رعايت حق او بر همه ي فرزندان عبدالمطلب (بني هاشم) واجب گرديد».

علامه اميني صاحب «الغدير» در دفاع از شخصيت مختار چنين مي نگارد: «هر که با ديده ي بصيرت و تحقيق بر تاريخ و حديث و علم رجال بنگرد؛ در مي يابد که، مختار، از پيشگامان دينداري و هدايت و اخلاص بوده است. و همانا نهضت مقدس او تنها براي برپايي عدالت به وسيله ي ريشه کن کردن ملحدان و ظلم اموي ها بود. و به درستي که، ساحت مختار از مذهب کيساني به دور بود. و نسبتها و تهمتهاي ناجوانمردانه اي که نسبت به او داده اند، حقيقت ندارد و بي جهت نيست که ائمه هدي و سروران ما مانند: امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام، به گونه اي بسيار زيبا، او را مورد ستايش قرار داده اند و هميشه خدمات او در نزد اهل بيت عليهم السلام مورد تقدير و تشکر بوده است...».

علامه ي بزرگ مرحوم اميني، در ضمن تجليل فوق العاده از مقام مختار، هدف قيام او را چنين بيان مي کند: «... و همانا نهضت او مقدس نبود مگر براي اقامه ي عدل يا ريشه کن کردن ملحدان و براندازي اساس ظلم و ستم امويان...».

علامه اميني (ره)، اسامي علماي بزرگ شيعه که در مدح و تعظيم و تجليل مختار سخن گفته اند، يادآور مي شود و مي فرمايد: اسامي آن دسته از علماي


اعلام که در تنزيه و بزرگداشت او سخن گفته اند عبارتند از:

1- «جمال الدين ابن طاووس»، در «رجالش».

2- آيت الله «علامه حلي»، در «خلاصه».

3- «ابن داود»، در رجالش.

4- فقيه بزرگوار، «ابن نما» که کتابي مستقل در شخصيت مختار نوشته است. «ذوب النضار».

5- «محقق اردبيلي»، در «حديقة الشيعه».

6- صاحب معالم، در «تحرير طاووسي».

7- «قاضي نوراله مرعشي»، در «مجالس».

8- شيخ «ابوعلي» در «منتهي المقال».

9- «علامه ي مامقاني»، در «تنقيح المقال».

10- «محدث قمي»، در «منتهي الآمال».

11- آية الله «خويي»، در «معجم رجال الحديث».

12- «استرآبادي»، در حاشيه اش بر «منهج المقال».

13- مرحوم «سيدمصطفي»، در «نقدالرجال».

14- «سيد يوسف بن محمد»، در «جامع الاقوال».

15- «حاج ابراهيم الخوئي»، در «ملخص المقال».

16- سيد «حسين بروجردي»، در منظومه ي رجاليه اش به نام «زبدة المقال».

17- «حاج ملاعلي ياري» تبريزي، در شرح منظومه ي فوق الذکر به نام «بهجة الآمال».

18- «حاج ميرزا حبيب الله خوئي»، در «منهاج البلاغة» شرح نهج البلاغة.

اين بزرگان، همه بر نزاهت و قداست و پاکي و علو مقام و جلالت قدر «مختار بن ابي عبيد ثقفي» اتفاق نظر دارند و همه يکصدا مي گويند: مختار از سابقين اخبار است.

در زمان قيام مختار بن ابوعبيد ثقفي عليه نيروهاي ابن زياد، وقتي که ابن زياد به هلاکت رسيد و سپاهيانش هزيمت شدند، «ابراهيم بن اشتر» که فرمانده سپاه مختار بود با اين پيروزي بر تمام منطقه ي شمال و غرب عراق، تسلط يافت و موصل را مقر استانداري خويش قرار داد و در آنجا ماند. زيرا مختار وي را به اين پست نصب کرده بود. سپس فرمانداران


و در آنجا ماند. زيرا مختار وي را به اين پست نصب کرده بود. سپس فرمانداران خود را به شهرهاي «جزيره» اعزام نمود که عبارت بودند از:

1- «اسماعيل بن زفر» به فرمانداري «قرقيسا».

2- «حاتم بن نعمان باهلي» بر «هران» و «رها» و «سميساط».

3- «عمير بن حباب سلمي» را بر «کفرتوثا».

4- «مسلم بن ربيعه» را بر «آمد».

5- «سفاح بن کردوس» را بر «سنجار».

6- «عبدالله بن مسلم» را بر «ميافارقين» و خود به شهر «نصيبين» رفت و در آن شهر ماند.

مزار شريف مختار از قديم الايام جزء مشاهد متبرکه نزد شيعيان بوده و داراي قبه و بارگاه است آنچنان که «ابن بطوطه» جهانگرد معروف عرب در قرن هفتم در سفرنامه اش به آن اشاره دارد و گويد: در محل شرقي جبانه کوفه قبه و بارگاه مختار مي باشد.

مرقد مطهر اين بزرگوار از دير زمان تاکنون به صورتي متروک و غريب باقي مانده و بناي آن، کهنه و مندرس شده به خاطر همان بي توجهي ها و تبليغات سوء و تهمتهاي ناجوانمردانه و نشر و نقل احاديث دروغ و جعلي که براي ترور شخصيت بارز اين «قهرمان ثار» (قهرمان خون) که در طول تاريخ بکار رفته است.

اما با همه اينها خداوند دلهاي بعضي از اولياء خود را متوجه اين مزار شريف کرده و مورد عنايت بزرگان واقع شده است. و همين توجه و عنايت سبب گرديد که نسبت به تفتيش و تحقيق و صحت اصالت و انتساب آن به مختار، اقدام شود و در اثر کاوش مرقد مقدس، خداوند با انوار خود، جاي جسد طيب و پاک او را مشخص نمود.

از سالها قبل اين خبر شايع و مشهور و متواتر بود که بعضي از بزرگان علم، توجه و عنايت خوبي نسبت به اين مزار مبذول داشته اند. و علامه بزرگ شيخ عبدالحسين طهراني قدس سره در آن عصر که براي تشرف زيارت عتبات عاليات به عراق آمد، نسبت به تعمير و تجديد بنا و فحص و تفتيش مزار شريف «مختار»


همت نمود و نشاني قبر او در صحن «مسلم بن عقيل» چسبيده به مسجد «جامع اعظم» کوفه روبروي حرم «هاني بن عروه» بر موضع مرتفع و دکه اي قرار دارد.

بنا به دستور آن عالم بزرگ اين موضع حفر شد و آثار بناي مخروبه اي کشف گرديد که مي گفتند در قديم حمام بوده است و بر همان علامت قبر حفاري با هدايت و اشاره مرحوم علامه سيدرضا بحرالعلوم قدس سره که فرموده بود: پدرم علامه سيد محمد مهدي بحرالعلوم مي فرمود: مرقد مختار در زاويه شرقي جنب ديوار قديمي مسجد کوفه مي باشد (همين محل قبر فعلي) و مرحوم بحرالعلوم در حين حفر به حضار و کساني که مشغول حفاري بودند تأکيد مي کرد که براي مختار فاتحه بخوانند و با نظارت او و مرحوم شيخ عبدالحسين طهراني همان موضع معين را حفاري کردند تا به لوحي رسيدند که بر روي آن اين جمله نقش بسته بود «هذا قبر المختار به ابي عبيد الثقفي» و بدين گونه قبر مشخص شد و کار ساختمان و تعمير انجام پذيرفت و بر سر در باب ورودي اين جمله را نوشتند: «قد امر السيد مهدي بحرالعلوم و الشيخ جعفر کاشف الغطاء بان يشيد هذا ضريحا للمختار و عينا هذا الموضع قبرا له» يعني حسب الامر علامه بحرالعلوم و شيخ جعفر کاشف الغطاء اين مکان بازسازي شد و اينجا را محل قبر مختار معين نمودند.

فقيه بزرگ شيعه علامه جعفر بن نما در رساله ي «ذوب النضار» که در شرح حال مختار نوشته است، از اين مطلب سخت اظهار تأسف مي کند که چرا بزرگان و علما به زيارت قبر اين مرد بزرگ شيعه عنايت چنداني نشان نمي دهند.

ايشان چنين مي فرمايند: «از ديرزمان، بزرگان و علما از زيارت مختار خود را کنار مي کشند و نسبت به اظهار فضايل او لب فرومي بندند. و همانند سوسماري که از آب فرار مي کند از بيان فضايل او دوري مي جويند و او را متهم مي کنند که قايل به امامت محمد حنفيه بوده و به قبر او بي توجهي مي کنند و دوري از قبرش را نزديکي به خدا


مي پندارند، در حالي که قبر او نزديک و زيارتش سهل الوصول است. و قبه و بارگاه او در جنب قبه و بارگاه مسلم بن عقيل مانند ستاره مي درخشد و «متأسفانه» در اين کار (دوري و بي توجهي به مقام مختار) به علم و تحقيق علم نمي کنند و تقليدوار از گذشتگان پيروي مي کنند و گويا فراموش کرده اند که مختار با دشمنان امام مقتول و شهيد (امام حسين عليه السلام) چه کرد و از ياد برده اند که او جهادگر در راه خدا، حق جهاد را ادا نمود و براي جلب رضايت امام سجاد عليه السلام، به اعلي درجه معنوي نايل شد و آن همه مناقب که از او به جاي مانده و چشمه هاي سعادت از آن جوشيده را به دست فراموشي سپردند.»

علامه اميني راجع به زيارتنامه مخصوص مختار مي نويسد:

«او در بزرگي و عظمت به مقامي نايل شد که شيخ عاليقدر شيعه، شهيد اول در کتاب «مزار» خود زيارتي خاص براي او نقل کرده است که با آن زيارتنامه او را زيارت مي کنند و در آن به شهادت بر رستگاري و پاکي و خيرانديشي او در ولايت اهل بيت عليهم السلام و اخلاص و اطاعت از خدا و محبت امام سجاد عليه السلام و خشنودي رسول خدا و اميرمؤمنان (صلوات الله عليهما) تصريح شده است:

«و انه بذل في رضا الائمة و نصرة العترة الطاهرة و الاخذ بثارهم؛ و همانا او (مختار) در راه خشنودي اهل بيت و ياري خاندان پاک پيامبر و گرفتن انتقام خون شهداء آنان جانفشاني کرد».

و از نقل اين زيارت نامه به دست مي آيد که از قديم الايام مرقد مبارک مختار زيارتگاه علاقمندان شيعه بوده و از مشاهد متبرکه نزد شيعيان بوده است و داراي گنبد و بارگاه مي باشد آنچنان که ابن بطوطه در سفرنامه خود به آن اشاره کرده است.

از جمله تهمتهايي که دشمنان شيعه به مختار زده اند، نسبت کذاب به اوست. از آنجايي که مختار، ضربه ي مهلکي بر بني اميه و سران منافق کوفه وارد کرد، دشمنان او با تمام نيرو در مقابلش ايستاده و ابتدا او را ترور شخصيت کردند. اولين بار بني اميه و مانند عبدالله بن زبير، لقب کذاب را به مختار دادند و اين


از ناحيه ي اشراف ضد انقلاب کوفه و عاملين فاجعه ي کربلا بود که ضمن نقل تاريخ، به اين گونه تهمتها برخورد مي کنيم. سپس دشمنان اهل بيت و کساني که شيعه را به هر تهمتي متهم مي سازند، مختار را کذاب، ساحر، مدعي نبوت و... معرفي کردند. کتابهاي رجالي اهل سنت هرجا که نامي از اين قهرمان بزرگ شيعه و خونخواه شهيدان، برده شده او را «کذاب» ياد کرده اند.

آيت الله خويي مي فرمايد: «و از بعضي روايات روشن مي شود که قيام مختار با اذن خاص امام سجاد عليه السلام بوده است». «... و يظهر من بعض الروايات ان هذا کان باذن خاص من السجاد عليه السلام...».