بازگشت

ابي زرعه


وي يکي از قتله ي امام حسين عليه السلام بود.

حکم بن هشام گويد: «گروهي از ياران مختار، در حين انجام مأموريت از مقابل خانه «ابن زرعه» عبور مي کردند که ناگهان از پشت بام خانه ابي زرعه، به سوي آنان تير اندازي شد. آنان به خانه حمله بردند و دو نوه ي ابي زرعه به نامهاي «هبياط» و «عبدالرحمان» را کشتند. و


عبدالملک، پسر ابي زرعه، از ناحيه ي سر به شدت مجروح شد و توانست از دست آنان فرار کند و شتابان خود را به نزد مختار رساند و شکايت کرد. مختار تا او را با سر مجروح ديد به همسر خود «ام ثابت» که دختر «سمرة بن جندب» بود، دستور داد تا زخم سر او را ببندد و در جواب شکايت عبدالملک گفت: من چه کنم، شما به آنان تير اندازي کرديد و آنان را خشمگين نموديد، من مقصر نيستم.

ابوزرعه وقتي ديد که خانه اش در محاصره است، با شمشير حمله کرد و مرد نترسي بود. افراد «عبدالله شاکري» او را محاصره کردند، عبدالله فرياد زد: با شمشير و نيزه او را نزنيد تيربارانش کنيد.

افراد همه ي تيرها را به سوي او هدف گرفتند و آن قدر بر او تير انداختند تا نقش بر زمين شد. عبدالله فرمان داد، جسدش را در کنار خانه آوردند که هنوز جان داشت. دستور داد جسد نيمه جانش را به وسيله مواد آتش زا به آتش بسوزانند و سرانجام به آتش قهر و غضب خدا، به دست افراد مختار به درک واصل شد.