بازگشت

قيس بن مسهر صيداوي


قيس بن مسهر بن خالد بن جندب بن منقذ بن عمرو بن قيس بن الحرث بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزيمه اسدي صيداوي، و صيدا تيره اي از بني اسد مي باشد.

قيس با حبيب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه قرابت داشته و مسهر بن خالد از اصحاب بزرگوار حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و خودش جواني از اشراف کوفه و از تيره صيداء قبيله بني اسد بوده است.

از نظر موقعيت سياسي و اجتماعي و فضايل، قيس مردي شريف، شجاع، فعال،

باتدبير و مخلص و در محبت اهل بيت عليهم السلام بوده و شيخ طوسي وي را از اصحاب حضرت امام حسين عليه السلام به حساب آورده است.

او در متن مسايل سياسي اجتماعي، از همان زماني که شيعيان کوفه بعد از مرگ معاويه در منزل سليمان بن صرد خزاعي تجمع کردند، بوده و حامل دومين نامه از کوفيان به امام حسين عليه السلام در مکه، و سپس همراه مسلم بن عقيل از مکه تا کوفه، و بعد از بيعت کوفيان با مسلم، حامل دعوت نامه مسلم به امام عليه السلام از کوفه به مکه و سپس از مکه همراه امام عليه السلام تا توقف گاه حاجز آمده و از اينجا حامل نامه امام عليه السلام به کوفه بوده است. او بعد از شهادت مسلم توسط حصين بن نمير در قادسيه شناسايي و دستگير، و نزد ابن زياد برده شد.

وي هنگام دستگيري نامه را معدوم کرده تا دشمن از محتواي نامه آگاه نشود.

پس از دستگيري او را نزد عبيدالله بن زياد بردند.

ابن زياد پرسيد نامه کجاست؟ جواب داد:

از بين بردم تا نداني که در آن چه بوده. ابن زياد پرسيد: براي که بود؟ گفت: براي مردمي که نام آنها را نمي دانم.

تلاش والي کوفه براي دستيابي به نام کساني که مخاطب نامه بودند بي نتيجه


ماند. ابن زياد از او خواست که يا نام اشخاص را بگويد يا بر منبر رود و در حضور مردم حسين بن علي و امام حسن و علي بن ابيطالب عليهم السلام را لعن کند وگرنه کشته خواهد شد. او رفتن بر منبر را پذيرفت، اما وقتي شروع به سخن

کرد، پس از حمد و ثناي الهي، بر حسين بن علي و اما محتبي و اميرالمؤمنين

عليه السلام درود فرستاد و عبيدالله زياد و پدرش را لعنت کرد و مردم را به ياري سيدالشهداء فراخواند.

او گفت: اي مردم! حسين بن علي بهترين خلق خداست و مادر او فاطمه دختر پيغمبر است، من فرستاده او هستم و او را در حاجز گذاشته ام، اکنون براي نصرت او بپاخيزيد، آنگاه عبيدالله و پدرش را لعنت کرده و بر اميرالمؤمنين عليه السلام درود فرستاد.

ابن زياد امر کرد تا او را از بالاي قصر پايين انداختند و استخوانهايش درهم شکست و مختصر رمقي داشت که بدست عبدالملک بن عمير لخمي به شهادت رسيد. قيس هر چند در کربلا شهيد نشد ولي عظمت و ثواب آنها را دارد.

خبر شهادت قيس را مجمع بن عبدالله عائذي در منزل عذيب الهجانات به عرض امام حسين عليه السلام رساند و اشکهاي امام عليه السلام جاري شده و فرمود:

«بارالها منزل نيکويي براي ما و شيعيان ما آماده فرما و در قرارگاه رحمتت ما و آنان را جمع کن که تو بر همه چيز توانايي.»

نام قيس بن مسهر در دو زيارت ناحيه و رجبيه وارد شده است:

«السلام علي قيس بن مسهر الصيداوي».

به روايت طبري امام حسين عليه السلام بعد از شنيدن خبر شهادت قيس چنين فرمودند:

«فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا - اللهم اجعل لنا و لهم الجنة منزلنا و اجمع بيننا و بينهم في مستقر رحمتک و رغائب مذخور ثوابک».

«بعضي پيمان خود را به آخر بردند و بعضي ديگر در انتظارند. هرگز تغيير و تبديلي در پيمان خود ندارند. خدايا براي ما و شيعيان ما بهشت را منزل فرما


و ما و آنها را در قرارگاه رحمتت جمع فرما و بخششها و ثوابهاي فراوان را براي ما ذخيره فرما».

او پيش از عاشورا در کوفه به شهادت رسيد. قيس، از جوانمردان شجاع کوفه و از اشراف طايفه ي بني اسد و يکي از نامه رسانان مردم کوفه به امام حسين عليه السلام بود. همراه مسلم بن عقيل از مکه به کوفه آمد. پس از مدتي نامه ي

مسلم را که حاوي خبر بيعت کوفيان بود به مکه برد و به سيدالشهداء تسليم کرد

. امام حسين عليه السلام در منزلگاه «بطن الرمه» نامه اي خطاب به کوفيان نوشت که در آن، خبر از حرکت خويش به سوي کوفه بود. نامه را به قيس بن مسهر سپرد تا به کوفه برساند.