بازگشت

فرزدق


نام وي هماء بن غالب است. وي از شعراي اهل بيت عليهم السلام و از محبين خوشنام بود. و در بين راه مکه و عراق حضرت امام حسين عليه السلام با فرزدق (که از عراق مي آمد) برخورد نمود.

پنجمين پيشنهاد انصراف از سفر عراق به حسين بن علي عليه السلام به وسيله ي فرزدق شاعر معروف عرب انجام گرفته است آنگاه که حسين بن علي عليه السلام عازم حرکت از مکه به سوي عراق بود و فرزدق نيز براي انجام عمل حج به طرف مکه مي آمد، در خارج از شهر به خدمت آن حضرت رسيد و در زمينه ي حرکت وي سؤال نمود. امام عليه السلام در پاسخ فرزدق سخناني ايراد کرد.


فرزدق مي گويد: من در سال شصت با مادرم عازم مکه و انجام مراسم حج بودم به هنگامي که داخل محدوده ي حرم شدم و افسار شتر مادرم را به دست گرفته و مي کشيدم به قافله ي حسين بن علي عليه السلام که از مکه به سوي عراق در حرکت بود برخوردم و به حضورش شتافتم و پس از سلام و تعارفات عرضه داشتم: يابن رسول الله! پدر و مادرم به فداي تو «ما اعجلک عن الحج؟؛ انگيزه ي تو در اين عجله و خارج شدن از مکه قبل از انجام مراسم حج چيست؟» امام فرمود: «اگر تعجيل نمي کردم دستگيرم مي ساختند».

فرزدق مي گويد امام از من پرسيد تو کيستي؟ عرض کردم مردي از ملت عرب.

فرزدق: اضافه مي کند که به خدا سوگند امام در شناسايي من به همين اندازه بسنده کرد و در اين مورد چيز ديگري سؤال ننمود.

سپس پرسيد نظر مردم (عراق) نسبت به اوضاع چگونه است. گفتم خبر را از خبره اش مي خواهي که دلهاي مردم با شما و شمشيرهايشان عليه شما و مقدرات در دست خداست که هر طور بخواهد انجام دهد.

امام در پاسخ من چنين فرمود: فرزدق درست گفتي! مقدرات در دست خداست و او هر روز فرمان تازه اي دارد که اگر پيشامدها بر طبق مراد باشد در مقابل نعمتهاي خداوند سپاسگزاريم و هموست مددکار در سپاس و شکرگزاري براي او. و اگر حوادث و پيشامدها در ميان ما و خواسته هايمان حايل گرديد و کارها طبق مرام به پيش نرفت باز هم آن کس که نيتش حق باشد، و تقوا بر دلش حکومت مي کند از مسير صحيح خارج نگرديده است.

فرزدق مي گويد وقتي سخن امام بدينجا رسيد، گفتم بلي گفتار شما درست است، خير پيش!

آنگاه مسايلي چند درباره ي حج و غير آن سؤال کردم و امام پس از پاسخ اين سؤالها مرکب خود را حرکت داد و خداحافظي نموده و از همديگر جدا


شديم.

فرزدق شاعري بزرگ و هوادار اهل بيت پيامبر بود که در مدح امام سجاد عليه السلام، قصيده ي معروف و بلند خويش را در مکه سرود و به دنبال آن به زندان افتاد و حضرت سجاد عليه السلام برايش صله اي فرستاد. او در باديه ي بصره، در سال 110 هجري در سن صد سالگي از دنيا رفت.