بازگشت

عمر بن علي بن ابي طالب


عمر که کنيه اش «اباحفص» بود و رقيه «همسر مسلم بن عقيل» فرزندان «صهبا ثعلبيه» بودند. عمر و رقيه کوچکترين فرزندان امام علي عليه السلام با هم به دنيا آمده بودند. در مورد سابقه ي عمر اختلاف وجود دارد. صاحبان کتب مقاتل او را از شهداي کربلا مي شمارند؛ ولي نسب شناسان و تاريخ نويسان او را از کساني مي دانند که از رفتن به کربلا خودداري کرد.

اگر اين گفته ي ناسخ التواريخ را بپذيريم که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دو پسر به نام عمر داشت: عمرالاصغر که مادرش صهبا و عمرالاکبر که مادرش ام حبيبه بود، اين اختلاف حل مي شود؛ زيرا مقصود صاحبان مقاتل عمرالاصغر و مقصود ديگران عمر الاکبر است.

بنا به نقل بحارالانوار عمر بعد از برادرش به سوي ميدان رفت و اين رجز را خواند: و «زحر» يا «زحر بن بدر نخعي» قاتل برادرش «ابوبکر محمد اصغر بن علي» را به مبارزه طلبيد:



اضربکم و لا اري فيکم زحر (زجر)

ذاک الشقي بالنبي قد کفر



يا زحر (زجر) يا زحر (زجر) تدان من عمر

لعلک اليوم تبوء من سقر



شر مکان في حريق و سعر

لانک الحاجد يا شر البشر.



«شمشير مي زنم در ميان شما و زحر را نمي بينم - همان سنگدل که به پيامبر عليه السلام کافر شد.

اي زحر اي زحر به عمر نزديک شو - باشد که امروز در دوزخ جاي گيري.

سقر بدترين مکان است در سوزش


و افروختگي - که تو - اي بدترين انسانها - از انکار کنندگان هستي.»

عمر بعد از کشتن قاتل برادرش دوباره حمله کرد و رجز خواند:



خلوا عداة الله خلوا عن عمر

خلوا عن الليث العبوس المکفهر



يضربکم بالسيف و لا يفر

و ليس فيها کالجبان المنجحر



«اي دشمنان خدا از پيش روي عمر بگريزيد - بگريزيد از شير خشمگين ترشروي.

به شما شمشير مي زند و نمي گريزد - و در جنگ همچون بزدلان به سوراخي نمي خزد.»

سپس آن قدر جنگيد تا به شهادت رسيد.