بازگشت

عبدالله بن عفيف ازدي


او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.

او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.

عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد


اعظم کوفه عبادت مي کرد.

بعد از شهادت حضرت امام حسين عليه السلام ابن زياد در کوفه منبر رفته، و در حالي که سر مبارک حضرت سيدالشهداء آنجا بود گفت: حمد خدا را که حق و اهلش را ظاهر، اميرالمؤمنين (يزيد) و اتباعش را ياري، و کذاب بن کذاب را به هلاکت سانيد.

دقايقي چند از سخنراني ابن زياد نگذشته بود که عبدالله بن عفيف ايستاده و خطاب به ابن زياد گفت:

اي پسر مرجانه! کذاب بن کذاب تو و پدرت و يزيد و معاويه است، اي دشمن خدا، فرزندان انبيا را مي کشي و در منابر مؤمنين، اين چنين سخن مي گويي!؟

ابن زياد به خشم آمد و پرسيد اين ناطق کيست؟

عبدالله عفيف جواب داد:

منم اي دشمن خدا، ذريه طاهره اي که خداي تعالي از آنها هر پليدي را دور ساخته، مي کشي و گمان مي کني که بر دين اسلام هستي؟! به فرياد رسيد اي فرزندان مهاجرين و انصار!، چرا انتقام نمي گيريد از اين طاغوت، ملعون بن ملعون در کلام مبارک محمد صلي الله عليه و آله و سلم رسول رب العالمين؟

ابن زياد دستور داد عبدالله را دستگير کنند، اما بزرگان قبيله از دو عموزادگانش او را نجات دادند.

براي بار دوم نيز دستور دستگيري عبدالله عفيف را صادر کرد باز هم موفق نشدند، آنگاه مرتبه سوم گروهي کثير از قبيله مضر، تحت فرماندهي محمد بن اشعث را مأمور دستگيري عبدالله نموده و بعد از جنگ سختي دستگيرش کردند و پيش ابن زياد آوردند، بعد از مکالماتي تند و عبرت انگيز بين آن دو، به دستور ابن زياد او را به شهادت رسانيدند.

او از بزرگان شيعه بود که در مجلس ابن زياد در کوفه به وي اعتراض کرد. او از شيعيان برجسته و زاهدان روزگار در کوفه بود، نابينايي روشندل و آگاه و شجاع. چشم چپ خود را در جنگ جمل و چشم راست خود را در جنگ صفين از دست داده بود. پس از شهادت


حسين عليه السلام وقتي ابن زياد بر منبر کوفه رفت و در نکوهش خاندان پيامبر و سيدالشهداء سخن آغاز کرد، عبدالله بن عفيف با شدت و شجاعت، پاسخ ياوه هاي او را داد. ابن زياد دستور داد دستگيرش کنند. بستگانش او را از مجلس بيرون بردند. سربازان حکومت براي دستگيري او، خانه اش را محاصره کردند. وي با آنکه نابينا بود، با راهنمايي دخترش، در مبارزه اي دليرانه و شمشير به دست، با مهاجمان درگير شد. او را دستگير کرده و به شهادت رساندند. اعتراض او در مجلس ابن زياد، نوعي مبارزه ي آشکار با والي کوفه و حکومت يزيدي محسوب شد و شجاعت و بي باکي او در دفاع از محرمات و مقدسات، الگويي براي حقگويي در برابر جباران گشت. رجزهاي حماسي او هنگام نبرد با مهاجمان به خانه اش، نشان دهنده ي روح بلند و باشهامت اوست. از جمله شمشير را مي چرخاند و فرياد مي زد:



«و الله لو فرج لي عن بصري

ضاق عليکم موردي و مصدري



طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.