بازگشت

ابوبكر (احمد) بن حسين


فرزند امام حسين عليه السلام. نامش احمد، کنيه اش ابوبکر، مادر او و قاسم، رمله نام داشت. و هنگام شهادت 16 ساله بود که بعد از برادرش قاسم عازم ميدان شده و جمع کثيري از دشمن را به هلاکت رسانيده سپس به دست عبدالله بن عقبه غنوي (لعنة الله عليه) به شهادت رسيد.

او بعد از آن که نبرد سختي نمود و جمع زيادي از دشمنان را به هلاکت رسانيد در حالي که از شدت تشنگي چشمهايش به گودي مي رفت، خدمت عمويش رسيده و عرض کرد:

«يا عماه هل من شربة ماء ابرد بها کبدي و اتقوي بها علي اعداء الله و رسوله صلي الله عليه و آله و سلم». «اي عمو! آيا شربت آبي هست؟ تا جگرم را خنک کنم تا در مقابل دشمنان خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم نيرومند گردم».

حضرت فرمود: «يا ابن اخي اصبر قليلا حتي تلقي جدک رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فيسقيک شربة من الماء لا تضما بعدها ابدا». «اي فرزند برادرم کمي صبر کن، تا اين که جدت حضرت رسول را ملاقات کني و به شربتي سيراب شوي، که پس از آن هرگز تشنه نشوي».

بعد از آن بار ديگر به ميدان برگشت و رجز زير را خواند:



اصبر قليلا فالمني بعد العطش

فان روحي في الجهاد تنکمش



لا ارهب الموت اذا الموت وحش

و لم اکن عند اللقاء ذات رعش



«کمي صبر کن بعد از عطش به آرزويت مي رسي - بدرستي که جانم در اين جنگ به سوي بهشت مي شتابد.

از مرگ نمي ترسم هنگامي که وحشت آورد - به هنگام مرگ يا در مقابله با حريف نمي لرزم.»

سپس، براي مرتبه سوم عازم ميدان شد و ضمن حمله و جنگي سخت با دشمن اين اشعار را مي خواند:



اليکم من بني المختار ضربا

يشيب لهوله رأس الرضيع



يبيد معاشر الکفار جمعا

بکل مهند عضب قطيع



«بر شما از فرزندان پيامبر ضربتي


برسد - که از هراس آن ضربت، موي سر شيرخوار سفيد مي شود.

گروه کفار را دسته جمعي نابود مي کند - با شمشير هندي بران و قطع کننده».

در اين مرحله از حمله، ضمن اين که جمع زيادي از دشمن را به خاک افکند، به دست عبدالله غنوي به شهادت رسيد. نامش در زيارت ناحيه مقدسه نيز آمده است.