بازگشت

ابوالقاسم حالت


تا حشر، رادمردي و جانبازي حسين

اندر خور ستايش و تحسين و مرحباست






کز يمن استقامت و ايمان و صدق او

نيروي دين فزود و هياهوي کفر کاست



سلطان دين، سر آمد مردان حق حسين

کو مظهر حقيقت و مرآت حق نماست



بهر خدا ز هستي خود دست شست و گفت

در راه دوست مي دهم آن را که دوست خواست



فرمود هر کسي که دهد تن به ناسزا

هر لحظه گر رود به سرش ناسزا، سزاست



فرمود بهر آن که به مردي علم بود

خواري مصيبت است و سرافکندگي بلاست



همت رفيق ما و بزرگي نديم ما

مردي مرام ما و شهامت شعار ماست



مردي به نام، خوبتر از زندگي به ننگ

کاين عزت و بقا بود، آن ذلت و فناست